فی تحمید الحمید المجید عز شانه
بنده ام از جان خدایی را که او جان آفرید
مهر و ماه و انجم و گردون گردان آفرید
دست صنع لایزالش، روز قدرت در ازل
پاره ی یاقوت در فیروزه ایوان آفرید
زابر فیض، اندر بن دریای حکمت، در صدف
لؤلؤ شهوار از یک قطره باران آفرید
از برای آنکه بنشانند بر تخت زرش
پرتوی از مهر در لعل بدخشان آفرید
دست صنعش آتش خورشید را در کان فکند
وین همه یاقوت و لعل اندر دل کان آفرید
تا همیشه دامن من معدن جوهر بود
در کنار جزع من یاقوت و مرجان آفرید
اندرین درج زمرد، در شب تقدیر خویش
صد هزاران لؤلؤ شهوار رخشان آفرید
گه بهار شادمانی، گه خزان بی غمی
گاه تابستان خرم، گه زمستان آفرید
رعد، غران کرد و جسم باد بی آرام ساخت
برق، خندان کرد و چشم ابر گریان آفرید
تا به قدرت کرد گریان دیده ی ابر بهار
در میان خارها گلبرگ خندان آفرید
نار چون پستان خوبان در چمن پربار کرد
به به رنگ عاشقان در طرف بستان آفرید
در لب جانان حیات جاودانی جمع کرد
بر رخ خوبان سر زلف پریشان آفرید
گل رخ و نسرین بر و مشکین خط و مه وش نگاشت
دلبر سنگین دل و سیمین زنخدان آفرید
سر صنع لایزال از بهر خلط عاشقان
در خط و خال و لب و رخسار جانان آفرید
عاشق ذات جلال خویش در صحرای عشق
از شراب لایزالی مست و حیران آفرید
ماه چابک سیر در یک جا نمی گردد مقیم
ماه را سرگشته در گردون گردان آفرید
تا حساب ملک بنویسد به کلک معرفت
تیر پیر چرخ را منشی دیوان آفرید
تا نوازد چنگ و گوید قول و نوشد جام می
در فلک گوینده ای خوب و غزل خوان آفرید
در جهان آفرینش بر سر تخت مراد
پادشاه چرخ چارم را زرافشان آفرید
تا سراندازی کند از سرکشی در شرق و غرب
ترک خون ریز فلک با تیغ بران آفرید
تا کند حل نکته های شرع در دارالقضا
قاضی گردون گردان را سخندان آفرید
پیر پر دستان که بر هفتم فلک فرمان ده است
بر سر شش طاق گردونش نگهبان آفرید
حکمتش را بین که در دارالشفای معرفت
درد دل را از وصال خویش درمان آفرید
خاک و باد و آب و آتش، مهر و ماه و روز و شب
جسم و جان و عقل و دانش، جمله یزدان آفرید
آفریده ست او ترا از نور خویش اندر ازل
گرچه پنداری ترا از چار ارکان آفرید
این همه قدرت که در دنیا و عقبا جمع کرد
صنع بیچونش همه از بهر انسان آفرید
گاه بر فوق ثریا، گاه در تحت الثری
در جهان معرفت انسان بدین سان آفرید
از برای کژنشینان دوزخ تابنده ساخت
وز برای راست بینان باغ رضوان آفرید
از برای کافران، دنیا چو جنت راست کرد
وز برای مؤمنان، دنیا چو زندان آفرید
در جهان آدم ز محرومی ملامتها کشید
گویی آدم در جهان از بهر حرمان آفرید
از برای آنکه تا یونس رود در بطن حوت
ماهیئی را در بن دریای عمان آفرید
در ازل، رزاق روزی ده، ز خوان فیض خویش
جسم ایوب از برای قوت کرمان آفرید
چون نمود ادریس، در باغ بهشت از امر خود
از برای حله دوزی در تنش جان آفرید
گاه ابراهیم را در آتش سوزان فکند
گاه اسماعیل را از بهر قربان آفرید
گاه یوسف را عزیز مصر کرد از بعد حزن
گاه یعقوب از برای بیت الاحزان آفرید
سجده کن پیش حکیمی را که امر حکمتش
وصل یوسف را دوای پیر کنعان آفرید
تا به زیر پا درآرد شرق و غرب از دستبرد
بر سر باد صبا تخت سلیمان آفرید
تا حیات جاودان یابند در ملک وجود
از برای خضر و الیاس آب حیوان آفرید
کوری نمرود کابراهیم در آتش افکند
قدرتش از آتش سوزان گلستان آفرید
تا در آب رود نیل نیستی غرقش کند
دفع فرعون لعین، موسی عمران آفرید
از برای آنکه سحر ساحران باطل کند
قدرت بیچون او از چوب ثعبان آفرید
عیسی اندر خاک راه آمد ز مادر در وجود
جایگاهش بر سپهر چارم از آن آفرید
از برای آنکه تاج مهر بر فرقش نهد
تخت گاهش در بر خورشید تابان آفرید
چون زکریا شد ز بیم خصم پنهان در درخت
اره بر فرق سرش، دارای دوران آفرید
تا کند اظهار معجز، صالح خلوت نشین
ناقه را از سنگ خارا سهل و آسان آفرید
صد هزار و بیست و چار آمد پیمبر در وجود
مصطفای مجتبا بر جمله سلطان آفرید
این همه پیغمبران اندر رکاب او روند
از برای آنکه او سالار ایشان آفرید
عارضش زیباتر از برگ گل و نسرین نگاشت
قامتش رعناتر از سرو خرامان آفرید
از برای آنکه تا نعت نبی گوید ز جان
طبع حیدر در سخنگویی چو حسان آفرید
فی توحید الملک العلام جل جلاله: ای ز هستی غلغلی در ملک جان انداختهفی حمد باری تعالی جل جلاله و عم نواله: خالق اشیا که این دریای اخضر آفرید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بنده ام از جان خدایی را که او جان آفرید
مهر و ماه و انجم و گردون گردان آفرید
هوش مصنوعی: من بنده خدایی هستم که جان را خلق کرد و همچنین خورشید، ماه، ستارهها و آسمان را به وجود آورد.
دست صنع لایزالش، روز قدرت در ازل
پاره ی یاقوت در فیروزه ایوان آفرید
هوش مصنوعی: دست توانای خداوند روزی در آغاز آفرینش، تکهای یاقوت را در زمینهای فیروزهای خلق کرد.
زابر فیض، اندر بن دریای حکمت، در صدف
لؤلؤ شهوار از یک قطره باران آفرید
هوش مصنوعی: از دریای حکمت، در صدفی که مرواری از آرزوها در آن پنهان است، یک قطره باران به وجود آمد.
از برای آنکه بنشانند بر تخت زرش
پرتوی از مهر در لعل بدخشان آفرید
هوش مصنوعی: برای اینکه شعاعی از عشق را بر تخت طلایی بنشانند، در لعل بدخشان خلق شده است.
دست صنعش آتش خورشید را در کان فکند
وین همه یاقوت و لعل اندر دل کان آفرید
هوش مصنوعی: خالق با انگشتانش آتش خورشید را در دل زمین قرار داده و از این مواد گرانبها مانند یاقوت و لعل را به وجود آورده است.
تا همیشه دامن من معدن جوهر بود
در کنار جزع من یاقوت و مرجان آفرید
هوش مصنوعی: تا همیشه، دامن من پُر از گوهری ارزشمند بود و در کنار ناراحتیهای من، یاقوت و مرجان خلق کرد.
اندرین درج زمرد، در شب تقدیر خویش
صد هزاران لؤلؤ شهوار رخشان آفرید
هوش مصنوعی: در این مکان با ارزش، در شب سرنوشت خود، هزاران مروارید درخشان و زیبا خلق کرد.
گه بهار شادمانی، گه خزان بی غمی
گاه تابستان خرم، گه زمستان آفرید
هوش مصنوعی: زندگی گاهی پر از شادی و نشاط است، گاهی هم بدون غم میگذرد. در فصلهای مختلف، لحظات خوشی داریم که بهار و تابستان را به یاد میآورد، و با تغییر فصلها، گاه در سرمای زمستان نیز زیبا میشود.
رعد، غران کرد و جسم باد بی آرام ساخت
برق، خندان کرد و چشم ابر گریان آفرید
هوش مصنوعی: رعد با صدای بلند خود به شدت طنینانداز شد و باد را به تلاطم درآورد. برق با درخشندگیاش شادی بخشید و ابر را به گریه انداخت.
تا به قدرت کرد گریان دیده ی ابر بهار
در میان خارها گلبرگ خندان آفرید
هوش مصنوعی: ابر بهار با قدرت خود، چشمانش را به گریه انداخته و در میان خارها، گلبرگی خندان را به وجود آورده است.
نار چون پستان خوبان در چمن پربار کرد
به به رنگ عاشقان در طرف بستان آفرید
هوش مصنوعی: نارنگی مانند پستان زیباییها در باغ سرشار از میوه خوش رنگی عاشقان را در گوشهی باغ خلق کرده است.
در لب جانان حیات جاودانی جمع کرد
بر رخ خوبان سر زلف پریشان آفرید
هوش مصنوعی: در لب جانان، برای زندگی ابدی، تمامی شادیها را گردآوری کرده و بر چهره زیبا، در هم ریختگی موهای پریشان را آفریده است.
گل رخ و نسرین بر و مشکین خط و مه وش نگاشت
دلبر سنگین دل و سیمین زنخدان آفرید
هوش مصنوعی: شخصی با زیباییهای خیرهکنندهاش، مانند گل و نسرین، تصویری از دلربایی و جذابیت را به نمایش گذاشته است. او دارای ویژگیهای خاص و ظاهری دلنشین است که به دل و روح افراد تاثیر میگذارد. در اصل، این توصیف به زیبایی و دلربایی یک نفر اشاره دارد که میتواند حتی دلهای سنگین را نیز نرم کند.
سر صنع لایزال از بهر خلط عاشقان
در خط و خال و لب و رخسار جانان آفرید
هوش مصنوعی: خالق همیشه در حال خلق، به خاطر آمیختن عشقورزان، صورتها و نشانههای زیبای معشوق را طراحی کرده است.
عاشق ذات جلال خویش در صحرای عشق
از شراب لایزالی مست و حیران آفرید
هوش مصنوعی: عاشق، تحت تأثیر عظمت و جلال خود، در دنیای عشق به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و از نوشیدن شراب ابدی مست و حیران شده است.
ماه چابک سیر در یک جا نمی گردد مقیم
ماه را سرگشته در گردون گردان آفرید
هوش مصنوعی: ماه به سرعت در حال حرکت است و هرگز در یک مکان ثابت نمیماند. این ماه که به دور خود میچرخد، نشاندهندهی بیثباتی و سرگشتگیاش در آسمان است.
تا حساب ملک بنویسد به کلک معرفت
تیر پیر چرخ را منشی دیوان آفرید
هوش مصنوعی: هرگاه بخواهد حساب و کتاب جهان را بنویسند، قلم دانش و آگاهی پیر دنیا، به مانند منشی دیوان آفرینش عمل میکند.
تا نوازد چنگ و گوید قول و نوشد جام می
در فلک گوینده ای خوب و غزل خوان آفرید
هوش مصنوعی: تا زمانی که ساز مینوازد و شعر میخواند و در آسمان جرعهای شراب مینوشد، سخنگو و غزلخوانی بااستعداد آفریده شده است.
در جهان آفرینش بر سر تخت مراد
پادشاه چرخ چارم را زرافشان آفرید
هوش مصنوعی: در این دنیا، در اوج قدرت و خواستهها، پادشاهی که بر گردونه زمان حکومت میکند، خالق زیباییها و زینتها است.
تا سراندازی کند از سرکشی در شرق و غرب
ترک خون ریز فلک با تیغ بران آفرید
هوش مصنوعی: خدای بزرگ برای آن که به قهر و قدرت خود در شرقی و غربی از سرکشیها سر و سامان دهد، آسمان را ناچار کرده است تا با تیری تیز و بران، خون را بریزد.
تا کند حل نکته های شرع در دارالقضا
قاضی گردون گردان را سخندان آفرید
هوش مصنوعی: تا قاضی زمین به بررسی و حل مسائل شرعی بپردازد، خداوند سخنگویانی را برای او فرستاده است که او را در این کار یاری کنند.
پیر پر دستان که بر هفتم فلک فرمان ده است
بر سر شش طاق گردونش نگهبان آفرید
هوش مصنوعی: پیر کهنسالی که قدرت و دانشش بینظیر است، بر سراسر آسمان حکمرانی میکند و محافظان خود را برای حفاظت از دنیای خود برمیگزیند.
حکمتش را بین که در دارالشفای معرفت
درد دل را از وصال خویش درمان آفرید
هوش مصنوعی: حکمت او را مشاهده کن؛ زیرا در مکان درمان ناشناخته، درد دل را از طریق نزدیک شدن به خودش درمان کرده است.
خاک و باد و آب و آتش، مهر و ماه و روز و شب
جسم و جان و عقل و دانش، جمله یزدان آفرید
هوش مصنوعی: خاک، باد، آب و آتش، همچنین خورشید، ماه، روز و شب، همگی از آفرینش خداوند هستند. تمامی موجودات و ویژگیهای جسم و روح، عقل و دانش نیز به دست یزدان خلق شدهاند.
آفریده ست او ترا از نور خویش اندر ازل
گرچه پنداری ترا از چار ارکان آفرید
هوش مصنوعی: او تو را از نور خود در آغاز خلقت ساخته است، هرچند که ممکن است فکر کنی تو را از چهار عنصر زمین، آب، باد و آتش خلق کردهاند.
این همه قدرت که در دنیا و عقبا جمع کرد
صنع بیچونش همه از بهر انسان آفرید
هوش مصنوعی: تمام قدرت و نعمتهایی که در این دنیا و دنیای بعد جمع شدهاند، همه به خاطر خلق انسان و برای بهرهمندی او ساخته شدهاند.
گاه بر فوق ثریا، گاه در تحت الثری
در جهان معرفت انسان بدین سان آفرید
هوش مصنوعی: انسان در دنیای دانش و معرفت گاهی در بالاترین مقامها و مراحل قرار میگیرد و گاهی نیز در پایینترین بخشها.
از برای کژنشینان دوزخ تابنده ساخت
وز برای راست بینان باغ رضوان آفرید
هوش مصنوعی: برای کسانی که راه نادرست را میپیمایند، جهنمی پرنور خلق کرده و برای کسانی که حقیقت را میبینند، بهشتی زیبا ساخته است.
از برای کافران، دنیا چو جنت راست کرد
وز برای مؤمنان، دنیا چو زندان آفرید
هوش مصنوعی: دنیا برای کافران مانند بهشتی است که در آن به خوشی و لذت میپردازند، اما برای مؤمنان مانند زندانی است که در آن محدودیت و سختی احساس میکنند.
در جهان آدم ز محرومی ملامتها کشید
گویی آدم در جهان از بهر حرمان آفرید
هوش مصنوعی: انسان در این دنیا از ناامیدی و کمبودها بسیار شکایت کرده است، انگار که او به خاطر همین محرومیتها در این جهان به وجود آمده است.
از برای آنکه تا یونس رود در بطن حوت
ماهیئی را در بن دریای عمان آفرید
هوش مصنوعی: برای این که یونس به درون شکم ماهی برود، ماهیای در اعماق دریای عمان خلق شد.
در ازل، رزاق روزی ده، ز خوان فیض خویش
جسم ایوب از برای قوت کرمان آفرید
هوش مصنوعی: در آغاز، خداوند روزیدهنده، از سفرهی رحمت خود، بدن ایوب را برای قوت مردم کرمان آفرید.
چون نمود ادریس، در باغ بهشت از امر خود
از برای حله دوزی در تنش جان آفرید
هوش مصنوعی: وقتی ادریس در باغ بهشت ظاهر شد و از او خواسته شد که برای خود لباسی بدوزد، جان تازهای در وجودش دمیده شد.
گاه ابراهیم را در آتش سوزان فکند
گاه اسماعیل را از بهر قربان آفرید
هوش مصنوعی: گاهی خداوند ابراهیم را در آتش امتحان کرد و زمانی دیگر، اسماعیل را برای قربانی شدن آماده کرد.
گاه یوسف را عزیز مصر کرد از بعد حزن
گاه یعقوب از برای بیت الاحزان آفرید
هوش مصنوعی: گاهی اوقات خداوند یوسف را به مقام و عزت در مصر میرساند پس از دوران سختی و اندوه، و زمانی دیگر یعقوب را برای سوگ و اندوه بر فرزندش در خانهای به نام بیتالأحزان در میآورد.
سجده کن پیش حکیمی را که امر حکمتش
وصل یوسف را دوای پیر کنعان آفرید
هوش مصنوعی: بر خود واجب بدان که در برابر حکیمی که علم و دانشش خالق راه وصال یوسف و درمان دردهای پیر کنعان است، سجده کنی.
تا به زیر پا درآرد شرق و غرب از دستبرد
بر سر باد صبا تخت سلیمان آفرید
هوش مصنوعی: باد صبا تخت سلیمان را خلق کرده تا شرق و غرب نتوانند به آن دستبرد بزنند و زیر پای آن را بزنند.
تا حیات جاودان یابند در ملک وجود
از برای خضر و الیاس آب حیوان آفرید
هوش مصنوعی: برای اینکه خضر و الیاس در این دنیا جاودان بمانند، آب حیات را آفرید.
کوری نمرود کابراهیم در آتش افکند
قدرتش از آتش سوزان گلستان آفرید
هوش مصنوعی: نمرود که به ابراهیم ظلم و ستم کرد و او را به آتش افکند، نشان دهندهی این است که قدرت و زور نیز نمیتواند بر حیات و خلاقیت طبیعت غلبه کند. در نهایت، همان آتش میتواند منجر به خلق زیباییهایی چون گلستان شود.
تا در آب رود نیل نیستی غرقش کند
دفع فرعون لعین، موسی عمران آفرید
هوش مصنوعی: تا زمانی که در آب رود نیل نیستی، فرعون بدجنس نمیتواند تو را غرق کند. موسی، فرزند عمران، به این دنیا آمده است.
از برای آنکه سحر ساحران باطل کند
قدرت بیچون او از چوب ثعبان آفرید
هوش مصنوعی: برای اینکه جادوهای جادوگران را بیاثر کند، او که قدرتی بینظیر دارد، چوب سحرآلودی به نام ثعبان را خلق کرد.
عیسی اندر خاک راه آمد ز مادر در وجود
جایگاهش بر سپهر چارم از آن آفرید
هوش مصنوعی: عیسی در دنیا از خاک به دنیا آمد و پا به زمین گذاشت، و با وجودش در آسمان چهارم دارای مقام و مرتبهای خاص شد که از آن آفریده شده است.
از برای آنکه تاج مهر بر فرقش نهد
تخت گاهش در بر خورشید تابان آفرید
هوش مصنوعی: برای اینکه تاج مهر (محبت) را بر سر او بگذارد، تختش را در برابر خورشید روشن آفرید.
چون زکریا شد ز بیم خصم پنهان در درخت
اره بر فرق سرش، دارای دوران آفرید
هوش مصنوعی: زکریا به دلیل ترس از دشمنانش در درختی پنهان شد و در حالی که سرش را زیر درخت اره قرار داده بود، خداوند او را به مقام و منزلت بزرگ محول کرد.
تا کند اظهار معجز، صالح خلوت نشین
ناقه را از سنگ خارا سهل و آسان آفرید
هوش مصنوعی: خداوند برای نشان دادن قدرت خود، صالح، کسی که در عزلت زندگی میکرد، را به راحتی تواناییهایی بخشید که بتواند ناقهای را از سنگ سخت خلق کند.
صد هزار و بیست و چار آمد پیمبر در وجود
مصطفای مجتبا بر جمله سلطان آفرید
هوش مصنوعی: پیامبر با عظمت و بزرگی به دنیا آمد، و در وجود مقدس حضرت مجتبی، که به عنوان بهترین و برترین در میان همه قیاسها شناخته میشود، تجلی یافت.
این همه پیغمبران اندر رکاب او روند
از برای آنکه او سالار ایشان آفرید
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تمامی پیامبران به عنوان پیروان او حرکت میکنند و این به خاطر آن است که او هدایتگر و سرپرست آنها است.
عارضش زیباتر از برگ گل و نسرین نگاشت
قامتش رعناتر از سرو خرامان آفرید
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهاش از گل و نسرین بیشتر است و قامتش به لطافت سروهای خوشرخ میباشد.
از برای آنکه تا نعت نبی گوید ز جان
طبع حیدر در سخنگویی چو حسان آفرید
هوش مصنوعی: برای اینکه کسی بتواند وصف پیامبر را به زیبایی و با احساس در کلامش بیان کند، باید همچون حسان بن ثابت، با روح و جان حیدر (علی) سخن بگوید.