گنجور

بخش ۴۵ - بر تخت نشستن شاه و توفیهٔ عهد با درویش

دور او همچو دور می خوش بود
همه عالم به دور وی خوش بود
هیچ کس را به دل غباری نه
هیچ خاطر به زیر باری نه
دل مظلوم از غم آسوده
جان ظالم ز غصه فرسوده
شحنه چون زلف دلبران در تاب
فتنه چون بخت عاشقان در خواب
ملک را زحمت خراج نبود
خلق را هیچ احتیاج نبود
کس به سودا و سود کار نداشت
غیر سودای زلف یار نداشت
از سپاهی در آن خجسته زمان
در کشاکش نبود غیر کمان
کس به دورش نبود زار و نزار
مگر آن کس که بود عاشق زار
گر کسی بی‌نوا شدی ناگاه
چون شدندی ز حال او آگاه
بس که هر کس نواختی او را
منعم دهر ساختی او را
بود شه را عنایتی که مپرس
بر رعیت رعایتی که مپرس
آفرین خدای بر پدری
که ازو ماند این‌چنین پسری
ابر رحمت نثار آن صدفی
که بود گوهرش چنین خلفی
آن درخت کهن به کار آید
که نهالی ازو به بار آید

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دور او همچو دور می خوش بود
همه عالم به دور وی خوش بود
هوش مصنوعی: دور این شخص مانند دور شراب خوشایند است و همه موجودات هم به دور او خوشحال و شاداب هستند.
هیچ کس را به دل غباری نه
هیچ خاطر به زیر باری نه
هوش مصنوعی: هیچ کسی در دلش غمی ندارد و هیچ کسی نیز زیر بار مشکلات نیست.
دل مظلوم از غم آسوده
جان ظالم ز غصه فرسوده
هوش مصنوعی: دل بی‌پناه و غمگین از مشکلات خود راحت نمی‌شود، ولی جان کسی که ظلم می‌کند به خاطر غم و عذاب وجدانش به شدت رنج می‌کشد.
شحنه چون زلف دلبران در تاب
فتنه چون بخت عاشقان در خواب
هوش مصنوعی: شحنه مانند زلف دلبران در حال ناز و فریب است و فتنه‌انگیزی او مانند سرنوشت عاشقان در خواب است.
ملک را زحمت خراج نبود
خلق را هیچ احتیاج نبود
هوش مصنوعی: کشور داری نیازی به پرداخت مالیات ندارد و مردم نیز هیچگونه نیازی ندارند.
کس به سودا و سود کار نداشت
غیر سودای زلف یار نداشت
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در این دنیا به چیزی جز عشق و زلف معشوق فکر نمی‌کند و دغدغه‌ای جز دل‌مشغولی به او ندارد.
از سپاهی در آن خجسته زمان
در کشاکش نبود غیر کمان
هوش مصنوعی: در آن زمان خوش و مبارک، از هیچ چیز جز کمان و تیر در نبردها خبری نبود و هیچ سپاهی در میان نبود.
کس به دورش نبود زار و نزار
مگر آن کس که بود عاشق زار
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در دور و بر او غمگین و پژمرده نبود، جز آن کسی که عاشق و دلبسته‌اش بود.
گر کسی بی‌نوا شدی ناگاه
چون شدندی ز حال او آگاه
هوش مصنوعی: اگر کسی ناگهان دچار مشکل و ناتوانی شد، چطور از حال او مطلع شدی؟
بس که هر کس نواختی او را
منعم دهر ساختی او را
هوش مصنوعی: هر کسی را که با نیکی و محبت رفتار کردی، زمانه او را سعادتمند کرده است.
بود شه را عنایتی که مپرس
بر رعیت رعایتی که مپرس
هوش مصنوعی: سلطنت و لطف شاهانه آن‌چنان است که نیازی به پرسش نیست؛ و نسبت به رعیت نیز برقراری محبت و توجه لازم است که نیازی به سؤال کردن ندارد.
آفرین خدای بر پدری
که ازو ماند این‌چنین پسری
هوش مصنوعی: خدا را شکر می‌کنم بر پدری که این‌گونه پسری از او به یادگار مانده است.
ابر رحمت نثار آن صدفی
که بود گوهرش چنین خلفی
هوش مصنوعی: باران رحمت بر آن صدفی نازل می‌شود که نگینش چنین فرزندی ارزشمند است.
آن درخت کهن به کار آید
که نهالی ازو به بار آید
هوش مصنوعی: درخت کهن تنها زمانی ارزشمند است که بتواند نهالی را پرورش دهد و میوه‌ای از آن بگیرد.