گنجور

بخش ۳۳ - بزم‌آرایی لشکر به شکار

چون ز بهر نشاط نوروزی
شد چمن پر بساط فیروزی
غنچه و گل به عیش کوشیدند
جامهٔ سرخ و سبز پوشیدند
دهن تنگ غنچه خندان شد
ژاله در وی فتاد و دندان شد
نرگس تر به روی لاله فتاد
چشم مخمور بر پیاله فتاد
غنچه از روی گل نقاب انداخت
بلبلان را در اضطراب انداخت
لاله از کوه آشکارا شد
لعل از سنگ خاره پیدا شد
برگ سوسن که سبز رنگ نمود
خنجری در میان زنگ نمود
لالهٔ آتش چو در تنور افروخت
قرص‌ها در ته تنور بسوخت
فاخته بال و پر ز هم بگشاد
شانه شد بهر طرهٔ شمشاد
از می شوق مست شد بلبل
چشم خود سرخ کرد بر رخ گل
سبزه از بس که رشته با هم بافت
چون سطرلاب سبز بر هم تافت
در چنین وقت و ساعتی فرخ
آن سهی سرو قامت گل‌ رخ
چون به عزم شکار بیرون رفت
لشکر بی‌شمار بیرون رفت
بود نزدیک شهر صحرایی
دور دوری، گشاده پهنایی
خاک او سر به سر عبیرآمیز
باد او دم به دم نشاط‌انگیز
سنبل و سوسنش هم خوش‌رنگ
لاله‌اش آب‌دار و آتش رنگ
صورت وحش و طیر او زیبا
همه دلکش چو نقش بر دیبا
سبز مرغان او ز سبزی پَر
مرغ‌زاری تمام سبزهٔ تر
سبزه‌اش خط عنبرین مویان
لاله‌اش عارض نکورویان
شاه چون خیمه زد در آن صحرا
گفت کز هر طرف کنند ندا
وحشیان را تمام گرد کنند
کار اهل شکار ورد کنند
خلق بر گرد صید صف بستند
رخنه‌ها را ز هر طرف بستند
چابکان تیغ را علم کردند
صید را دست و پا قلم کردند
سر و شاخ گوزن بشکستند
گردن کرگدن فرو بستند
شد نشان خدنگ داغ پلنگ
داغ‌ها را فتیله گشت خدنگ
از برای گریختن نخجیر
پر برآورد، لیک از پر تیر
شیر هر دم ز خشم و کینهٔ خویش
پنجه می‌زد ولی به سینهٔ ریش
گور از بس که دید فتنه و شور
دهنش باز ماند چون لب گور
آهو از گریه چشم پر نم داشت
بر سر گور مرده ماتم داشت
خواب خرگوش از سر او جست
چشم خود را دیگر به خواب نبست
روبه از هول جان در آن آشوب
ساخت دم در ره سگان جاروب
در هوای هر پرنده‌ای که پرید
ترکی از ناوکش به سیخ کشید
هر غزالی که از زمین برجست
چابکی در کمند پایش بست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون ز بهر نشاط نوروزی
شد چمن پر بساط فیروزی
هوش مصنوعی: به خاطر شادی و جشن نوروز، چمنزار پر از زیبایی و سرسبزی شده است.
غنچه و گل به عیش کوشیدند
جامهٔ سرخ و سبز پوشیدند
هوش مصنوعی: غنچه و گل به شادی و لذت پرداختند و لباس‌های زیبا و رنگی به خود پوشیدند.
دهن تنگ غنچه خندان شد
ژاله در وی فتاد و دندان شد
هوش مصنوعی: آب‌نباتی که درخشش و زیبایی دارد، با بارانی که روی آن نشسته، به شکلی جذاب و دل‌انگیز تبدیل شده است. این باران به مانند دندان‌هایی درخشان در دل غنچه نمایان شده و زیبایی آن را دوچندان کرده است.
نرگس تر به روی لاله فتاد
چشم مخمور بر پیاله فتاد
هوش مصنوعی: نرگس تازه و شاداب بر روی لاله قرار گرفت و چشم خمارم بر پیاله نوشیدنی افتاد.
غنچه از روی گل نقاب انداخت
بلبلان را در اضطراب انداخت
هوش مصنوعی: غنچه‌ای بر روی گل پوشش خود را کنار زد و این کار باعث نگرانی و هیجان بلبل‌ها شد.
لاله از کوه آشکارا شد
لعل از سنگ خاره پیدا شد
هوش مصنوعی: گل لاله از کوه به وضوح ظاهر شد و گوهر از سنگ سخت آشکار گردید.
برگ سوسن که سبز رنگ نمود
خنجری در میان زنگ نمود
هوش مصنوعی: برگ سبز سوسن مانند خنجری در میان زنگ به نظر می‌رسد.
لالهٔ آتش چو در تنور افروخت
قرص‌ها در ته تنور بسوخت
هوش مصنوعی: زمانی که لاله‌های آتشین در تنور شعله‌ور شدند، قرص‌های نان که در ته تنور بودند، سوختند.
فاخته بال و پر ز هم بگشاد
شانه شد بهر طرهٔ شمشاد
هوش مصنوعی: فاخته بال و پرش را باز کرد و آماده شد تا به زیبایی‌های درخت شمشاد نگاه کند.
از می شوق مست شد بلبل
چشم خود سرخ کرد بر رخ گل
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر شادی و سرور ناشی از نوشیدن می، چنان شگفت زده و سرمست شده که چشم‌هایش قرمز شده و این حالت را بر روی گل نشان می‌دهد.
سبزه از بس که رشته با هم بافت
چون سطرلاب سبز بر هم تافت
هوش مصنوعی: سبزه به قدری در هم تنیده و به هم بافته شده است که مانند ظرافتی از الیاف سبز به نظر می‌رسد.
در چنین وقت و ساعتی فرخ
آن سهی سرو قامت گل‌ رخ
هوش مصنوعی: در این زمان و لحظه، خوشا به حال آن دختر باقد و زیبا که چون گلی زیباست.
چون به عزم شکار بیرون رفت
لشکر بی‌شمار بیرون رفت
هوش مصنوعی: وقتی که لشکر بزرگ به منظور شکار بیرون رفت، به سوی میدان حرکت کرد.
بود نزدیک شهر صحرایی
دور دوری، گشاده پهنایی
هوش مصنوعی: در نزدیکی شهر، دشت وسیعی وجود دارد که دور تا دور آن را فرا گرفته است.
خاک او سر به سر عبیرآمیز
باد او دم به دم نشاط‌انگیز
هوش مصنوعی: خاکی که او از آن ساخته شده است، تماماً معطر و خوشبوست و هوای او هر لحظه نشاط‌آور و شاداب کننده است.
سنبل و سوسنش هم خوش‌رنگ
لاله‌اش آب‌دار و آتش رنگ
هوش مصنوعی: گل سنبل و ساقه‌اش زیبا و رنگارنگ است، مانند لاله‌ای که آبدار و با رنگی آتشین به نظر می‌رسد.
صورت وحش و طیر او زیبا
همه دلکش چو نقش بر دیبا
هوش مصنوعی: شکل و ظاهر جانوران و پرندگان او بسیار زیبا و دلنشین است، مانند طرحی که بر روی پارچه‌ای زیبا نقش بسته باشد.
سبز مرغان او ز سبزی پَر
مرغ‌زاری تمام سبزهٔ تر
هوش مصنوعی: پرندگان او به دلیل سبز بودن، از رنگ سبز دشت و چراگاهی بهره‌مند هستند که همه جا را با سبزی خنک پوشانده است.
سبزه‌اش خط عنبرین مویان
لاله‌اش عارض نکورویان
هوش مصنوعی: سبزه‌اش مثل موهای خوشبو و خوش‌رنگی است که به لاله‌های زیبا و صورت‌های نیکو جلوه می‌دهد.
شاه چون خیمه زد در آن صحرا
گفت کز هر طرف کنند ندا
هوش مصنوعی: هنگامی که شاه در آن بیابان چادر زد، گفت که از هر سو صدا خواهند زد.
وحشیان را تمام گرد کنند
کار اهل شکار ورد کنند
هوش مصنوعی: جنگلان را محاصره می‌کنند و شکارچیان به کار خود مشغول می‌شوند.
خلق بر گرد صید صف بستند
رخنه‌ها را ز هر طرف بستند
هوش مصنوعی: مردم دور شکار جمع شده‌اند و از هر طرف به آن حمله کرده‌اند.
چابکان تیغ را علم کردند
صید را دست و پا قلم کردند
هوش مصنوعی: زبرچگان تیغ را به نمایش گذاشتند و شکار را به زنجیر درآوردند.
سر و شاخ گوزن بشکستند
گردن کرگدن فرو بستند
هوش مصنوعی: سر و شاخ گوزن را شکستند و گردن کرگدن را بستند.
شد نشان خدنگ داغ پلنگ
داغ‌ها را فتیله گشت خدنگ
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که نشانه‌ای از تیر (خدنگ) بر روی داغ‌های پلنگ ایجاد شده و آن داغ‌ها مانند فتیله‌ای روشن شد. این تصویر به نوعی انتقال احساساتی عمیق و تاثیرهای ناگهانی را بیان می‌کند.
از برای گریختن نخجیر
پر برآورد، لیک از پر تیر
هوش مصنوعی: برای فرار از شکار، پرنده‌ای به اوج می‌رود، اما تیر به او اصابت می‌کند.
شیر هر دم ز خشم و کینهٔ خویش
پنجه می‌زد ولی به سینهٔ ریش
هوش مصنوعی: شیر هر لحظه به خاطر خشم و کینه‌ای که در دل داشت، پنجه می‌کشید، اما به سینه‌ی پیرمردی که ریش داشت.
گور از بس که دید فتنه و شور
دهنش باز ماند چون لب گور
هوش مصنوعی: به خاطر دیدن بی‌نظمی و آشفتگی‌های زیادی که در زندگی اتفاق می‌افتد، گور به حالت سرد و بی‌حرکت درآمده و مانند لب گور، بسته و ساکت مانده است.
آهو از گریه چشم پر نم داشت
بر سر گور مرده ماتم داشت
هوش مصنوعی: آهو به خاطر غم و اندوهی که داشت، چشمانش پر از اشک شده بود و بر روی قبر مرده، سوگوی عمیقی را احساس می‌کرد.
خواب خرگوش از سر او جست
چشم خود را دیگر به خواب نبست
هوش مصنوعی: او به خواب عمیقی فرو رفت و دیگر پلک‌هایش را روی هم نذاشت.
روبه از هول جان در آن آشوب
ساخت دم در ره سگان جاروب
هوش مصنوعی: در هراس جان، به طور ناگهانی در حالی که در خیابان سگان بودم، تصمیم گرفتم که به سرعت بگریزم.
در هوای هر پرنده‌ای که پرید
ترکی از ناوکش به سیخ کشید
هوش مصنوعی: در هوای هر پرنده‌ای که پرواز کرد، نشانه‌ای از نوک و تیزی آن درختان باقی ماند.
هر غزالی که از زمین برجست
چابکی در کمند پایش بست
هوش مصنوعی: هر غزالی که از زمین بلند شد، به چابکی و مهارت در دام افتاد.