بخش ۲۶ - در تعریف کمان شاه گوید
بر سر دست شه کمانی بود
که مه نو ازو نشانی بود
خم شده همچو ابروی خوبان
کرده هر گوشهٔ عالمی قربان
همچو ابروی یار در خوی زه
لیک در گوشهها فکنده گره
چون جوانان به جنگ خو کرده
همچو شیران به حمله رو کرده
گره افکنده بر سر ابرو
مه عیدش کمند بر بازو
بر کمان داشت ناوک خونریز
راست همچون خدنگ مژگان تیز
هر که او را کشیده تا سر دوش
سروقدی کشیده در آغوش
در تماشای قد دلجویش
گوشهٔ چشم مردمان سویش
در ره دوستان فتاده به خاک
دشمنان را ز دور کرده هلاک
شاه در علم قبضه کامل بود
چون کمان سوی تیر مایل بود
استخوان را اگر نشان کردی
تیر را مغز استخوان کردی
مور اگر آمدی برابر تیر
چشم او دوختی ز یک پر تیر
چشمش از دوختن شدی چو فراز
بازش از خم تیر کردی باز
شاه چو تیر بر نشانه کشید
آن گدا آه عاشقانه کشید
گفت شاها، دلم نشان تو باد
رگ جانم زه کمان تو باد
حلقهٔ دیده باد زهگیرت
تا رسد گاه کاه بر تیرت
کاش تیرت مرا نشانه کند
تا که آید به سینه خانه کند
تیر نی از تو بر جگر خوردن
خوشتر آید ز نی شکر خوردن
نی تیری که در کمان داری
کاش آن را به سینهام کاری
گر خدنگی نیاید از شستت
خود بگو، چون ننالم از دستت
تا هدف غیر این گدا کردی
قدر انداز من، خطا کردی
تا تو را استخوان نشان شده است
تنم از ضعف استخوان شده است
مو شکافی به چشم ناوکزن
مو اگر میشکافی اینک من
هیچ رنجی به دست تو مرساد!
چشمزخمی به شست تو مرساد!
بخش ۲۵ - رفتن شاهزاده به میدان: روز دیگر که آفتاب منیربخش ۲۷ - مناظرهٔ تیر و کمان با یکدیگر: شاه تیری که در کمان پیوست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر سر دست شه کمانی بود
که مه نو ازو نشانی بود
هوش مصنوعی: در دستان پادشاه کمانی وجود داشت که نشانهای از ماه نو از آن تحکیم شده بود.
خم شده همچو ابروی خوبان
کرده هر گوشهٔ عالمی قربان
هوش مصنوعی: خم شده مانند ابروان زیبا، هر گوشهای از دنیا را به قربانگاه تبدیل کرده است.
همچو ابروی یار در خوی زه
لیک در گوشهها فکنده گره
هوش مصنوعی: مانند ابروی معشوق که در زیبایی خاصی دارد، در عوض، برخی نقاط پنهان از آن زیبایی نیز وجود دارد که ممکن است مشکلات و گرههایی به همراه داشته باشد.
چون جوانان به جنگ خو کرده
همچو شیران به حمله رو کرده
هوش مصنوعی: جوانان با شجاعت و آمادگی به جنگ میروند، مانند شیرانی که برای حمله آماده شدهاند.
گره افکنده بر سر ابرو
مه عیدش کمند بر بازو
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف زیبایی و جاذبهی معشوق پرداخته است. او ابروهای معشوق را که شبیه به یک گره افکنده شده در آسمان است توصیف میکند و همچنین به دلیری و قدرت او اشاره میکند که مانند کمند بر بازویش است. بهطور کلی، شاعر با این تصویرسازی به چشمان خیرهکننده و زیبایی خاص معشوق اشاره کرده و احساس شگفتی و عشق را به تصویر کشیده است.
بر کمان داشت ناوک خونریز
راست همچون خدنگ مژگان تیز
هوش مصنوعی: بر کمان، تیر تیز و خونآلودی گذاشته بود که مانند پرتاب مژگان زیبا و تیز به نظر میرسید.
هر که او را کشیده تا سر دوش
سروقدی کشیده در آغوش
هوش مصنوعی: هر کسی که به او نزدیک شده و در آغوش شخصی بلندقد و زیبا قرار گرفته است، به نوعی مورد توجه و محبت قرار گرفته.
در تماشای قد دلجویش
گوشهٔ چشم مردمان سویش
هوش مصنوعی: مردم با کنجکاوی و زیبایی او را نگاه میکنند و به قد و قامتش توجه دارند.
در ره دوستان فتاده به خاک
دشمنان را ز دور کرده هلاک
هوش مصنوعی: در مسیر دوستیها، به زمین افتادهام و دشمنان را از دور تحت تأثیر قرار دادهام و نابود کردهام.
شاه در علم قبضه کامل بود
چون کمان سوی تیر مایل بود
هوش مصنوعی: شاه در علم و دانش بسیار توانمند و مسلط بود، مانند کمانی که بهسوی تیر کشیده شده است.
استخوان را اگر نشان کردی
تیر را مغز استخوان کردی
هوش مصنوعی: اگر به استخوان اشاره کنی، تیر به عمق آن نفوذ میکند.
مور اگر آمدی برابر تیر
چشم او دوختی ز یک پر تیر
هوش مصنوعی: اگر مورچهایی در برابر تیر چشم او قرار بگیرد، فقط به یک پر تیر خیره میشود.
چشمش از دوختن شدی چو فراز
بازش از خم تیر کردی باز
هوش مصنوعی: چشمانش به قدری زیبا هستند که وقتی نگاهی به کسی میاندازد، مانند تیر از کمان رها میشود و تاثیر عمیقی میگذارد.
شاه چو تیر بر نشانه کشید
آن گدا آه عاشقانه کشید
هوش مصنوعی: زمانی که شاه مانند تیر به هدف خود نشانه گرفته، آن گدا با اندوهی عاشقانه آهی میکشد.
گفت شاها، دلم نشان تو باد
رگ جانم زه کمان تو باد
هوش مصنوعی: در اینجا سخنگو بیان میکند که دلش به خاطر محبوبش میتپد و جانش را به مانند تیر کمان او میداند. به عبارت دیگر، عشق و علاقهاش به آن شخص به قدری عمیق است که زندگیاش را به کمان و تیر آن معشوق تشبیه میکند.
حلقهٔ دیده باد زهگیرت
تا رسد گاه کاه بر تیرت
هوش مصنوعی: چشم تو مانند حلقهای است که آماده است تا اگر روزی به کاه برسی، بر تیر تو بماند.
کاش تیرت مرا نشانه کند
تا که آید به سینه خانه کند
هوش مصنوعی: ای کاش تیر عشق تو به من اصابت کند تا وارد دل من شود و در آنجا جا بگیرد.
تیر نی از تو بر جگر خوردن
خوشتر آید ز نی شکر خوردن
هوش مصنوعی: ضربهای که از تو به دل میخورد، برای من خوشایندتر است تا اینکه از نی شیرین چیزی بشنوم.
نی تیری که در کمان داری
کاش آن را به سینهام کاری
هوش مصنوعی: دوست دارم که نی، که همان تیر کمان است، به سینهام برسد و دردی را که در جانم دارم، احساس کنم.
گر خدنگی نیاید از شستت
خود بگو، چون ننالم از دستت
هوش مصنوعی: اگر تیر و کمانی از دستت نیاید، خودت بگو و گرنه من از نابلدی و ضعف عملکردت شکایت نخواهم کرد.
تا هدف غیر این گدا کردی
قدر انداز من، خطا کردی
هوش مصنوعی: تا زمانی که به اهداف دیگر آن گدا، ارزش من را درک نکردی، اشتباه کردی.
تا تو را استخوان نشان شده است
تنم از ضعف استخوان شده است
هوش مصنوعی: بدن من از ضعف و ناتوانی به استخوانهایم نمایان شده است، در حالی که تو در زندگیام حضوری پررنگ داری.
مو شکافی به چشم ناوکزن
مو اگر میشکافی اینک من
هوش مصنوعی: اگر تو به دقت به جزئیات نگاه کنی و به زیباییهای ظریف توجه کنی، من هم در حال حاضر در آنجا هستم.
هیچ رنجی به دست تو مرساد!
چشمزخمی به شست تو مرساد!
هوش مصنوعی: هیچ درد و رنجی به تو نمیرسد و هیچ آسیبی هم به تو نمیرسد!
حاشیه ها
1395/01/22 10:03
هادی
با تشکر از شما در پناه حق پیروز و سربلند باشید