بخش ۲۴ - جستن کبوتر شاه بر درویش و نامه نوشتن به بال او
بود شه را کبوتری که فلک
نه پری دید مثل او نه ملک
در پریدن بلند پایهٔ او
چون همای ارجمند سایهٔ او
قمری از بهر بندگی کردن
پیش او رفته طوق در گردن
حلقهٔ چشم باز را کنده
زره زر به پایش افگنده
کرده پرواز تا مه و انجم
دم همه سوده و شده همه دم
روزی آن هدهد همایون فر
بس که میزد به گرد گردون پر
از سر قصر شاه دور افتاد
اندک اندک ز راه دور افتاد
بعد از آن کز هوا فرود آمد
بر سر آن گدا فرود آمد
سر او سود بر سپهر بلند
که به فرقش همای سایه فگند
گفت فرق من آشیانهٔ توست
قطرهٔ اشکم آب و دانهٔ توست
آن کبوتر به فرق آن محزون
بود چون مرغ بر سر مجنون
آتشین آه را همی افروخت
که چو پروانه بال او میسوخت
بعد از آن دست برد سوی قلم
تا کند حسب حال خویش رقم
شرح بیمهری زمانه کند
نامه بنویسد و روانه کند
قصهٔ محنت فراق نوشت
شرح غمهای اشتیاق نوشت
هرگه از سوز دل رقم میزد
آتش اندر نی قلم میزد
چون نوشت از رقیب و از ستمش
نامه در پیچ و تاب شد ز غمش
نامه را بر پر کبوتر بست
پر دیگر به بال او بربست
ره نمودش به سوی منظر شاه
کرد پرواز و رفت تا بر شاه
مرغ روحش پرید از سر او
تا پرد همره کبوتر او
شاه چون خواند عرض حال گدا را
گفت کز هر طرف کنند ندا را
کین همه خلق بیشمارهٔ شهر
جمع گردند بر ککنارهٔ شهر
سوی میدان برند تیر و کمان
به تماشا روند پیر و جوان
هر گروهی نشانهای سازند
تیر خود بر نشانه اندازند
هر که در حکم ما کند تقصیر
خویش را کند نشانهٔ تیر
چون رسید این ندا به گوش گدا
خواست تا جان کند ز شوق فدا
رفت و جا بر کنار میدان کرد
شه دگر روز عزم جولان کرد
هر که بیماری فراق کشید
عاقبت شربت وصال چشید
هر که غمگین در انتظار نشست
شادمان در حریم یار نشست
بخش ۲۳ - سر راه گرفتن رقیب درویش را: چند روزی که شاهزادهٔ عصربخش ۲۵ - رفتن شاهزاده به میدان: روز دیگر که آفتاب منیر
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود شه را کبوتری که فلک
نه پری دید مثل او نه ملک
هوش مصنوعی: شه از نظر بزرگی و مقام، شبیه به کبوتر است و هیچ موجودی در آسمان به زیبایی و شکوه او نمیرسد.
در پریدن بلند پایهٔ او
چون همای ارجمند سایهٔ او
هوش مصنوعی: هرگاه او به پرواز در میآید، مانند پرندهای بزرگ و باارزش است که سایهاش بر زمین میافتد.
قمری از بهر بندگی کردن
پیش او رفته طوق در گردن
هوش مصنوعی: قمری به خاطر خدمت و بندگی به نزد معشوق رفته و طوقی را به گردن آویخته است.
حلقهٔ چشم باز را کنده
زره زر به پایش افگنده
هوش مصنوعی: چشمها را به زنجیر عشق بسته و زرهای از طلا به پا کرده است.
کرده پرواز تا مه و انجم
دم همه سوده و شده همه دم
هوش مصنوعی: پرندهای در آسمان به پرواز درآمده و تا ماه و ستارهها رفته است؛ همواره در حال جستوجو و زندگی است.
روزی آن هدهد همایون فر
بس که میزد به گرد گردون پر
هوش مصنوعی: روزی هدهدی خوششانسی به آسمان میپرواز کرد و در دوردستها به پرواز درآمد.
از سر قصر شاه دور افتاد
اندک اندک ز راه دور افتاد
هوش مصنوعی: به تدریج، قصر شاه از دسترس و نزدیکی دور شد.
بعد از آن کز هوا فرود آمد
بر سر آن گدا فرود آمد
هوش مصنوعی: پس از آنکه از آسمان بر زمین آمد، بر سر آن فقیر نیز نازل شد.
سر او سود بر سپهر بلند
که به فرقش همای سایه فگند
هوش مصنوعی: سر او بالا رفت و به آسمان بلند رسید، چنان که پرندهای بر سرش سایه افکند.
گفت فرق من آشیانهٔ توست
قطرهٔ اشکم آب و دانهٔ توست
هوش مصنوعی: میگوید که وجود من در حقیقت خانهی توست و اشکهای من تنها در خدمت تو و به خاطر تو هستند.
آن کبوتر به فرق آن محزون
بود چون مرغ بر سر مجنون
هوش مصنوعی: آن کبوتر بر روی سر فرد غمگین نشسته بود، مانند پرندهای که بر سر عاشق نشسته است.
آتشین آه را همی افروخت
که چو پروانه بال او میسوخت
هوش مصنوعی: عشق و شوق عمیق او باعث شد که در دلش آتش حسرت و longing شعلهور شود، به گونهای که همانند پروانهای که به نور میسوزد، در کنار او حاضر و محو اوست.
بعد از آن دست برد سوی قلم
تا کند حسب حال خویش رقم
هوش مصنوعی: سپس به سمت قلم رفت تا وضعیت و حال خود را بنویسد.
شرح بیمهری زمانه کند
نامه بنویسد و روانه کند
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از سختیها و ناملایمات زمانه صحبت میکند و میگوید که حال و روز خود را شرح میدهد و این نوشتار را به دیگران میفرستد. به نوعی بیانگر ناامیدی و تلاش برای انتقال احساسات و تجربیات در برابر بیرحمی و بیتوجهی دنیای اطراف است.
قصهٔ محنت فراق نوشت
شرح غمهای اشتیاق نوشت
هوش مصنوعی: داستان درد جدایی را نوشتم و غمهای شوق دیدار را توصیف کردم.
هرگه از سوز دل رقم میزد
آتش اندر نی قلم میزد
هوش مصنوعی: هر بار که از شدت ناراحتی و درد دل، شعری میسرود، درست مثل اینکه آتش در نی قلم میزد و به نوعی احساساتش را به تصویر میکشید.
چون نوشت از رقیب و از ستمش
نامه در پیچ و تاب شد ز غمش
هوش مصنوعی: وقتی که از دشمن و ظلمش نامه نوشت، به دلیل غم و اندوهش وضعیتش دچار دگرگونی و آشفتگی شد.
نامه را بر پر کبوتر بست
پر دیگر به بال او بربست
هوش مصنوعی: نامه را به پای کبوتر بست و بال دیگرش را به آن پیوست.
ره نمودش به سوی منظر شاه
کرد پرواز و رفت تا بر شاه
هوش مصنوعی: او را به سمت دیدار پادشاه راهنمایی کرد و سپس به پرواز درآمد و به سوی پادشاه رفت.
مرغ روحش پرید از سر او
تا پرد همره کبوتر او
هوش مصنوعی: پرنده روحش از سرش پرواز کرد و همراه با کبوترش به آسمان رفت.
شاه چون خواند عرض حال گدا را
گفت کز هر طرف کنند ندا را
هوش مصنوعی: زمانی که شاه درخواست و وضعیت گدا را شنید، بیان کرد که از هر سو صدایی برای او شنیده میشود.
کین همه خلق بیشمارهٔ شهر
جمع گردند بر ککنارهٔ شهر
هوش مصنوعی: این همه مردم بیشماری که در شهر زندگی میکنند، دور هم جمع میشوند در کنار حاشیهی شهر.
سوی میدان برند تیر و کمان
به تماشا روند پیر و جوان
هوش مصنوعی: به سوی میدان، تیر و کمان میبرند و همگان، از پیر و جوان، برای تماشا میروند.
هر گروهی نشانهای سازند
تیر خود بر نشانه اندازند
هوش مصنوعی: هر گروهی برای خود یک نشانهای میسازد و تیرهای خود را به سمت آن نشانه پرتاب میکند.
هر که در حکم ما کند تقصیر
خویش را کند نشانهٔ تیر
هوش مصنوعی: هرکس که نسبت به قوانین ما تخطی کند، به نوعی خودش را نشانهرو میکند و به عواقب کارش دچار میشود.
چون رسید این ندا به گوش گدا
خواست تا جان کند ز شوق فدا
هوش مصنوعی: وقتی این پیام به گوش آن شخص فقیر رسید، از شدت شوق و عشق خواست جانش را فدای آن کند.
رفت و جا بر کنار میدان کرد
شه دگر روز عزم جولان کرد
هوش مصنوعی: شاه رفت و در کنار میدان جا گرفت و روز بعد تصمیم به نبرد و جنگ گرفت.
هر که بیماری فراق کشید
عاقبت شربت وصال چشید
هوش مصنوعی: هر کسی که درد جدایی را تحمل کند، در نهایت طعم وصال را خواهد چشید.
هر که غمگین در انتظار نشست
شادمان در حریم یار نشست
هوش مصنوعی: هر کسی که با ناامیدی و غم نشسته باشد، در کنار محبوبش شاد و مسرور خواهد بود.