گنجور

بخش ۱۸ - راندن کوئوال گدا را از مکتب به رقابت خود

هیچ جا در جهان حبیبی نیست
که به دنبال او رقیبی نیست
مردمان تا حبیب می‌گویند
در برابر رقیب می‌گویند
تا کسی جان به آن جهان نبرد
از بلای رقیب جان نبرد
شاه را سنگ‌دل رقیبی بود
یک ز انصاف بی‌نصیبی بود
کار او زهر چشم بود از قهر
کاسهٔ چشم او چو کاسهٔ زهر
به غضب تیز کرده خویَش را
خنده هرگز ندیده رویش را
مهر آزار خلق در مشتش
شکل کژدم گرفته انگشتش
هرکه سرپنجه‌ای چنین دارد
مشت کژدم در آستین دارد
با وجود چنین ستیزه و قهر
میر بازار بود و شحنهٔ شهر
حکم بر خاص و عام بود او را
اختیار تمام بود او را
سفله را هرگز اعتبار مباد
مدعی صاحب اختیار مباد
حاصل قصه آن که آن بدکیش
گشت واقف ز قصه درویش
همچو سگ تند شد به قصد گدا
تا ازان آستانش ساخت جدا
آن گدا را چون راند از در شاه
مدتی می‌نشست بر سر راه
از سر راه نیز مانع شد
سعی درویش جمله ضایع شد
غیر از اینش نماند هیچ رهی
که رود شب به کوی دوست گهی
کرد بیجاره این‌چنین تدبیر
که رود به کوی او شبگیر
راز او چون به روی روز افتاد
شب تاریک دل‌فروز افتاد
پردهٔ صدهزار عیب شب‌ست
یکی از پرده‌های غیب شب‌ست
شب که سر برزند ز سر ظلمات
در سیاهی نماید آب حیات
نور معراج در دل شب تافت
مصطفی آن‌‌چه یافت در شب یافت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هیچ جا در جهان حبیبی نیست
که به دنبال او رقیبی نیست
هوش مصنوعی: در هیچ نقطه‌ای از جهان کسی را نمی‌توان یافت که محبوبی داشته باشد و برای او رقیبی وجود نداشته باشد.
مردمان تا حبیب می‌گویند
در برابر رقیب می‌گویند
هوش مصنوعی: مردم وقتی که در کنار دوست و محبوب خود هستند از او با لطف و محبت یاد می‌کنند، اما وقتی در مقابل رقیب قرار می‌گیرند، سخنانشان متفاوت می‌شود و به گونه‌ای دیگر صحبت می‌کنند.
تا کسی جان به آن جهان نبرد
از بلای رقیب جان نبرد
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی نتواند جانش را به سرای دیگر ببرد، از آسیب‌های رقیب نمی‌تواند خلاص شود.
شاه را سنگ‌دل رقیبی بود
یک ز انصاف بی‌نصیبی بود
هوش مصنوعی: شاه رقیبی سنگدل داشت که به انصاف و عدل هیچ علاقه‌ای نداشت و از آن بی‌بهره بود.
کار او زهر چشم بود از قهر
کاسهٔ چشم او چو کاسهٔ زهر
هوش مصنوعی: کار او مانند زهر است که چشم‌هایش پر از خشم و کینه‌اند و مانند کاسه‌ای پر از زهر می‌باشند.
به غضب تیز کرده خویَش را
خنده هرگز ندیده رویش را
هوش مصنوعی: او با قهر و خشم خود چهره‌ای سخت و جدی دارد و هرگز لبخندی بر چهره‌اش نمی‌بینید.
مهر آزار خلق در مشتش
شکل کژدم گرفته انگشتش
هوش مصنوعی: محبت و دوستی که به انسان‌ها آسیب می‌زند، به مانند کژدمی در دست کسی جا گرفته است.
هرکه سرپنجه‌ای چنین دارد
مشت کژدم در آستین دارد
هوش مصنوعی: هر کسی که استعداد و توانایی خاصی در خود داشته باشد، ممکن است در ظاهری که به نمایش می‌گذارد، خطراتی نهفته باشد.
با وجود چنین ستیزه و قهر
میر بازار بود و شحنهٔ شهر
هوش مصنوعی: با وجود این همه جدال و تنش، او هنوز فرمانروای بازار و نگهبان شهر بود.
حکم بر خاص و عام بود او را
اختیار تمام بود او را
هوش مصنوعی: او در مورد همه افراد قدرت تعیین دارد و اختیار کامل در دست اوست.
سفله را هرگز اعتبار مباد
مدعی صاحب اختیار مباد
هوش مصنوعی: هرگز به بی‌مایگان اعتبار نده و مدعیان دروغین را به رسمیت نشناس.
حاصل قصه آن که آن بدکیش
گشت واقف ز قصه درویش
هوش مصنوعی: نتیجه داستان این است که آن شخص بدخلق و شرور، به حقیقت داستان درویش آشنا شد.
همچو سگ تند شد به قصد گدا
تا ازان آستانش ساخت جدا
هوش مصنوعی: او مانند سگی سریع به سمت دروازهٔ گدا رفت تا از آن مکان دور شود و جدا شود.
آن گدا را چون راند از در شاه
مدتی می‌نشست بر سر راه
هوش مصنوعی: آن گدا وقتی که از در شاه رانده شد، مدتی در جاده می‌نشست و انتظار می‌کشید.
از سر راه نیز مانع شد
سعی درویش جمله ضایع شد
هوش مصنوعی: در نتیجه تلاش و کوشش درویش، تمامی تلاش‌ها و کوشش‌هایش بی‌نتیجه ماند و به نوعی مانع از پیشرفت او شد.
غیر از اینش نماند هیچ رهی
که رود شب به کوی دوست گهی
هوش مصنوعی: به جز این، هیچ راهی نمی‌ماند که شب به کوی محبوب برود.
کرد بیجاره این‌چنین تدبیر
که رود به کوی او شبگیر
هوش مصنوعی: بیچاره از روی تدبیر چنین کاری کرد که شبانه به کوی او برود.
راز او چون به روی روز افتاد
شب تاریک دل‌فروز افتاد
هوش مصنوعی: وقتی راز او روشن شد و در آفتاب نمایان گشت، شب تیره و تار دل‌ها را روشن کرد.
پردهٔ صدهزار عیب شب‌ست
یکی از پرده‌های غیب شب‌ست
هوش مصنوعی: شب، خود را پشت پرده‌ای پنهان کرده است که هزاران عیب و نقص را در خود دارد. این پرده یکی از نشانه‌های پنهان شب است.
شب که سر برزند ز سر ظلمات
در سیاهی نماید آب حیات
هوش مصنوعی: وقتی که شب از شدت تاریکی و ظلمت به پایان می‌رسد، در دل سیاهی، زندگی و حیات تازه‌ای نمایان می‌شود.
نور معراج در دل شب تافت
مصطفی آن‌‌چه یافت در شب یافت
هوش مصنوعی: در دل شب، نور معراج بر پیامبر مصطفی تابید و او آنچه را که باید در آن شب به دست می‌آورد، به دست آورد.

حاشیه ها

1396/01/31 09:03
عزیزالله موحدی

کوئوال غلط است و صحیح آن کوتوال است.