گنجور

بخش ۶ - در التماس رحمت از حضرت رحمة للعالمین صلی الله علیه و آله اجمعین

دلم ریشست و حاجت مند مرهم
ترحم، یا رسول الله، ترحم
خدا را، رحم بر احوال من کن
برحمت یک نظر بر حال من کن
فلک گرد از من مسکین برآورد
وزان مشک مرا کافور گون کرد
بدل شد زین سیاهی و سفیدی
شب عیشم بروز ناامیدی
مرا زین موی کافوری چه حاصل؟
چو ظلمت همچنان باقیست در دل
مرا زنگ دلست این دود آهم
کزو چون موی زنگی روسیاهم
گرم زنگی غلام خویش گویی
شود این روسیاهی سرخ رویی
مرا آخر هلال دیگر انگار
هلالی را بلال دیگر انگار
کیم؟ من از خس و از خار کمتر
وزان هم کمتر و بسیار کمتر
ولی خاک درت گر فیض عامست
عیار ناتمام ما تمامست
چه شد گر بر من افشانی غباری؟
که یابم در دو عالم اعتباری
درین وحشت سرای پیچ در پیچ
همین لطف تو میخواهم، دگر هیچ

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم ریشست و حاجت مند مرهم
ترحم، یا رسول الله، ترحم
هوش مصنوعی: دل من شکسته و نیازمند مرهمی از رحمت است، ای پیامبر خدا، بر من رحمت کن.
خدا را، رحم بر احوال من کن
برحمت یک نظر بر حال من کن
هوش مصنوعی: ای خدا، بر حال من رحم کن و با یک نگاه محبت‌آمیز به وضعیت من توجه کن.
فلک گرد از من مسکین برآورد
وزان مشک مرا کافور گون کرد
هوش مصنوعی: آسمان از روی من بیچاره دور شد و از روی من، مشک را مانند کافور سفید کرد.
بدل شد زین سیاهی و سفیدی
شب عیشم بروز ناامیدی
هوش مصنوعی: از رنگ‌های سیاه و سفید شب، روزی خوشی و شادی‌ام به ناامیدی تبدیل شد.
مرا زین موی کافوری چه حاصل؟
چو ظلمت همچنان باقیست در دل
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چه فایده‌ای دارد اگر ظاهر را زیبا کنیم و موهایی خوشبو داشته باشیم، در حالی که درون انسان همچنان پر از تاریکی و مشکلات باشد. به عبارت دیگر، زیبایی ظاهری بدون تحول در باطن، بی‌ارزش است.
مرا زنگ دلست این دود آهم
کزو چون موی زنگی روسیاهم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم و اندوهی که دارم، مانند زنگار آتش گرفته است و این دود آهم شبیه به موهای زنگ‌زده‌ام است.
گرم زنگی غلام خویش گویی
شود این روسیاهی سرخ رویی
هوش مصنوعی: اگر در پیروزی و موفقیت کسی را همچون غلام خود بگویی، آن وقت این رسوایی به سرخی رنگش می‌نشیند.
مرا آخر هلال دیگر انگار
هلالی را بلال دیگر انگار
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که هنگام دیدن هلال دیگر، گویی که هلال دیگری را می‌بینم؛ بنابراین، احساس می‌کنم که یک حالتی تازه یا تغییر در وجودم رخ داده است.
کیم؟ من از خس و از خار کمتر
وزان هم کمتر و بسیار کمتر
هوش مصنوعی: من کیستم؟ من از چمن و خار هم کمترم و حتی از آن‌ها هم ناچیزتر و بسیار پایین‌تر.
ولی خاک درت گر فیض عامست
عیار ناتمام ما تمامست
هوش مصنوعی: اگرچه ما ناتوان و ناقص هستیم، اما اگر خاک درگاه تو نعمت و فیض همگانی باشد، ما به کمال خواهیم رسید.
چه شد گر بر من افشانی غباری؟
که یابم در دو عالم اعتباری
هوش مصنوعی: چه اشکالی دارد اگر بر من گردی بپاشی؟ تا در دو جهان به من اعتباری ببخشد.
درین وحشت سرای پیچ در پیچ
همین لطف تو میخواهم، دگر هیچ
هوش مصنوعی: در این مکان سرد و سردرگم، تنها به محبت تو نیاز دارم و خواسته‌ای دیگر ندارم.