گنجور

بخش ۴۹ - مناجات

خداوندا، بذات کامل خویش
بدریاهای لطف شامل خویش
بآن ذاتی که مانندی ندارد
جهان جزوی خداوندی ندارد
بآن سروی که از بطحا سرافراخت
علم بر عالم بالا برافراخت
بآن شاهی که ماه آسمان شد
شب «اسری » مکانش لا مکان شد
بدین پاک جمع پاک دینان
در ایوان فلک بالا نشینان
ببانگ «هی هی!» رند خرابات
بیارب یا رب پیر مناجات
بروز کوته ایام شادی
بشب های دراز نامرادی
بمشتاقی که بی معشوق زارست
بمعشوقی که با عشاق یارست
بآن رازی که محرم نیست او را
بآن داغی که مرهم نیست او را
ببیماری که رفت از دست کارش
گریبان چاک زد بیمار دارش
بدردی کز دوا سودی ندارد
ز کس امید بهبودی ندارد
برنجوری که دل برکنده از خویش
طبیب او سری افگنده در پیش
بطفلی کو ز مادر دور مانده
یتیمی کز پدر مهجور مانده
بسوز مادری کز داغ فرزند
گریبان چاک کرد و سینه برکند
بشب های دراز ناامیدی
که در وی نیست امید سفیدی
بآه دردناک صبح گاهی
بفیض رحمت و نور الهی
که فیضی بخشی از نور حضورم
کنی مستغرق دریای نورم
هلالی را هوای آشناییست
بخورشید آشنایی روشناییست
بمهر خویشتن روزش برافروز
چو مهر عالم افروزش برافروز

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خداوندا، بذات کامل خویش
بدریاهای لطف شامل خویش
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ، با ذات کامل خودت، رحمت و محبتت را مانند دریاهایی وسیع به ما ارزانی‌دار.
بآن ذاتی که مانندی ندارد
جهان جزوی خداوندی ندارد
هوش مصنوعی: به آن وجودی که هیچ مشابه و هم‌مکانی ندارد، جهان و چیزی جز ذات الهی نیست.
بآن سروی که از بطحا سرافراخت
علم بر عالم بالا برافراخت
هوش مصنوعی: به آن درخت سرو که از زمین بطحا سر بر افراشته است و دانش را بر آسمانها بلند کرده است.
بآن شاهی که ماه آسمان شد
شب «اسری » مکانش لا مکان شد
هوش مصنوعی: به شاهی که مانند ماه در آسمان درخشان شد، جایی برای او وجود ندارد و مکانش در هیچ جایی تعریف نمی‌شود.
بدین پاک جمع پاک دینان
در ایوان فلک بالا نشینان
هوش مصنوعی: در اینجا به گروهی از افراد نیکوکار و پاکسرشت اشاره شده است که در جایگاه والایی قرار دارند و مورد توجه آسمان و فلک هستند.
ببانگ «هی هی!» رند خرابات
بیارب یا رب پیر مناجات
هوش مصنوعی: با صدای بلند و شاداب، کسی که در میخانه است، فریاد می‌زند: "ای خدای من، کمک کن!" و پیرمردی که دعا می‌کند، به او پاسخ می‌دهد.
بروز کوته ایام شادی
بشب های دراز نامرادی
هوش مصنوعی: زمان شادی کوتاه و گذراست و شب‌های طولانی ناامیدی ادامه دارد.
بمشتاقی که بی معشوق زارست
بمعشوقی که با عشاق یارست
هوش مصنوعی: نزدیک شدن به کسی که عاشقش هستی و او در کنارت نیست، سخت و دردناک است. اما وقتی کسی در کنار عاشقانش باشد و مورد محبت قرار گیرد، آن عشق و پیوند حس زیباتری دارد.
بآن رازی که محرم نیست او را
بآن داغی که مرهم نیست او را
هوش مصنوعی: به رازی اشاره دارد که هیچکس از آن مطلع نیست و همچنین به دردی اشاره می‌کند که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد. این جملات نشان‌دهنده احساس تنهایی و عدم توانایی در به اشتراک گذاشتن احساسات عمیق است.
ببیماری که رفت از دست کارش
گریبان چاک زد بیمار دارش
هوش مصنوعی: در موردی صحبت می‌شود درباره فردی که به خاطر بیماری اش، توانایی کنترل اوضاع را از دست داده و در نهایت، به خاطر وضعیتش، از دست و پای خود ناتوان شده است. این فرد به شدت به درد و رنج خود واقف است و به همین خاطر، حالتی از ناامیدی و درماندگی دارد.
بدردی کز دوا سودی ندارد
ز کس امید بهبودی ندارد
هوش مصنوعی: اگر دردی وجود داشته باشد که هیچ دارویی برای درمانش موثر نباشد، از هیچکس نباید انتظار بهبودی داشت.
برنجوری که دل برکنده از خویش
طبیب او سری افگنده در پیش
هوش مصنوعی: دل‌باخته‌ای که از خود و وضعیتش خسته شده، پزشکی دارد که در برابر او سر بر افراشته و به او امید می‌دهد.
بطفلی کو ز مادر دور مانده
یتیمی کز پدر مهجور مانده
هوش مصنوعی: ای وای به حال کودکی که از مادر دور افتاده و یتیم شده و از پدرش نیز بی‌خبر است.
بسوز مادری کز داغ فرزند
گریبان چاک کرد و سینه برکند
هوش مصنوعی: مادرانی که به خاطر از دست دادن فرزند خود آن‌چنان دچار درد و رنج می‌شوند که لباس‌هایشان را پاره می‌کنند و سینه‌شان را می‌زنند، بسیار دردناک هستند.
بشب های دراز ناامیدی
که در وی نیست امید سفیدی
هوش مصنوعی: در شب‌های طولانی ناامیدی که هیچ نشانه‌ای از امید و روشنی وجود ندارد، تنهایی و تاریکی حاکم است.
بآه دردناک صبح گاهی
بفیض رحمت و نور الهی
هوش مصنوعی: با حسرت و دل‌درد، صبحی را آغاز می‌کنم که پر از رحمت و نور الهی است.
که فیضی بخشی از نور حضورم
کنی مستغرق دریای نورم
هوش مصنوعی: به من کمک کن تا از نور وجودت بهره‌مند شوم و در عمیق‌ترین حالت غرق در روشنی تو شوم.
هلالی را هوای آشناییست
بخورشید آشنایی روشناییست
هوش مصنوعی: هلالی longing for familiarity, and the sun shines with that familiarity, bringing illumination.
بمهر خویشتن روزش برافروز
چو مهر عالم افروزش برافروز
هوش مصنوعی: با محبت و مهر خود، روزت را روشن کن، همانطور که خورشید دنیا را درخشان می‌کند.