بخش ۲۴ - باب نهم در تواضع که از سرگذشتنست و سر بخاک نیاز افگندن
بیا، ای از تکبر مست گشته
ز فکر سربلندی پست گشته
تواضع کن، که یابی سربلندی
فروتن شو، که یابی ارجمندی
تکبر سربلندان را کند پست
تواضع زیردستان را زبردست
گر از راه تواضع خاک باشی
چو گردی گرد بر افلاک باشی
کشی گر از تکبر سر بر افلاک
نشینی همچو آتش زود بر خاک
زمین چون از تواضع خاک گشته
غبارش سرمه افلاک گشته
فلک گر از تواضع خم نبودی
سر افراز همه عالم نبودی
چو آدم را وجود از خاک دادند
ملایک در سجودش سر نهادند
چو شیطان سر کشید از سجده کردن
فتاد از لعنتش طوقی بگردن
مبادا از تکبر کردن خویش
نهی آن طوق را بر گردن خویش
حسود از جمله نعمت های عالم
همین دارد تواضع را مسلم
کسی در شکر این نعمت چه گوید؟
که دشمن هم زوالش را نجوید
چو دشمن سنگ بردارد پی جنگ
تواضع را حصاری سازد از سنگ
براه مسکنت هر کس که خاکست
ز سنگ حادثات او را چه باکست؟
بخش ۲۳ - حکایت مجنون که بسبب احسانی که بسگ لیلی نمود دلش از دولت وصال بیاسود: چو مجنون دور ماند ازگوی لیلیبخش ۲۵ - حکایت عاشقی که بتواضع از سنگ ملامت بسلامت باز رست: نمی دانم که خواهی کرد باور؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.