گنجور

بخش ۲ - در صفت توحید حضرت باری عزاسمه

بنامش کردم آغاز، این چه نامست؟
کزو دایم زبان من بکامست
زبان را این چه کامست؟ الله! الله!
خدا را این چه نامست؟ الله! الله!
بنامش چون زبان بگشود لاله
دهانش را پر از در کرد ژاله
نهانی غنچه او را نام برده
که لب بسته، زبان در کام برده
چه نامست این؟ که کام من همین بس
همه ناموس و نام من همین بس
چو نام اینست ذات او چه باشد؟
نظر کن تا: صفات او چه باشد؟
چو اول دست قدرت بر قلم زد
دو حرف کاف و نون یک جا رقم زد
کف کافی او از عین الطاف
ز کاف آورد بیرون قاف تا قاف
ز شکل نقطه نون هم کماهی
پدید آورد از مه تا بماهی
اگر ماهست پیشش در سجودست
وگر ماهیست غرق بحر جودست
زهی! صانع، که از مه تا بماهی
دهد بر وحدت ذاتش گواهی
صدف را چیست دانی در دهن در؟
بود از نکته توحید او پر
بشاخ نی شکر بین: کز ارادت
برآوردست انگشت شهادت
بود هر غنچه بر گلبن دهانی
درو هر برگ گل باشد زبانی
بوقت صبح بگشاید دهان را
بشکر او بجنباند زبان را
ازین معنی نباتی شد زبانش
وزان بوی گل آمد در دهانش
چمن را کرده پر شبنم ورقها
چه گفتم؟ بلکه پر گوهر طبقها
زهی! شاه عطابخش خطا پوش
رفیق هر صفا کیش وفا کوش
جمال آرای معشوقان زیبا
شکیبایی ده هر ناشکیبا
صلاح روزگار نیک نامان
حلاوت بخش کام تلخ کامان
فرخ بخش بهار زندگانی
نشاط افزای نوروز جوانی
صباح فرخ شب زنده داران
شب عیش پریشان روزگاران
مرتب ساز اسباب سلامت
مرقع سوز ارباب ملامت
چراغ افروز بزم می پرستان
نشاط افزای می در طبع مستان
فریب آموز چشم فتنه انگیز
صف آرای صف مژگان خونریز
ز ابر دیده فیض عالم دل
ز داغ لاله رویان مرهم دل
ز لطف آسایش دلهای مجروح
ز قهر آشوب جان و آفت روح
ز قهر و لطف او در حلقه جمع
گهی گریان، گهی خندان بود شمع
قصب پوشیده از لطفش نی قند
ولی میلرزد او را بند از بند
درین بستان سرای شاخ بر شاخ
نه خایف میتوان بودن، نه گستاخ
مشو مغرور حسن طاعت خویش
ز طوق لعنت شیطان بیندیش
دل از بیم گنه مخراش و مخروش
که دریاهای رحمت میزند جوش
خوشست از قهر و لطف اندیشه کردن
بهم خوف و رجا را پیشه کردن
الهی، گر چه از خود بیم داریم
ولی از رحمتت امیدواریم
بشارت ده برحمت های جاوید
که بیم ما بدل گردد بامید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بنامش کردم آغاز، این چه نامست؟
کزو دایم زبان من بکامست
هوش مصنوعی: شروع همه چیز را به نام او کردم، این چه نامی است که همیشه زبان من در آن خوش است؟
زبان را این چه کامست؟ الله! الله!
خدا را این چه نامست؟ الله! الله!
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید و ستایش از خداوند می‌پردازد و بیان می‌کند که زبان از بیان عظمت و بزرگی خداوند ناتوان است. شاعر با عبارت "الله!" نشان می‌دهد که نام خداوند چقدر پرمعنا و تاثیرگذار است و انسان را به یاد عظمت او می‌اندازد.
بنامش چون زبان بگشود لاله
دهانش را پر از در کرد ژاله
هوش مصنوعی: با ذکر نام او، وقتی زبانش را باز کرد، گل‌لاله دهانش را پر از قطرات شبنم کرد.
نهانی غنچه او را نام برده
که لب بسته، زبان در کام برده
هوش مصنوعی: غنچه‌ای که هنوز باز نشده و لب‌هایش بسته است، در دل خود نامی دارد و سکوتش نشان‌دهنده‌ی درونی پنهان است.
چه نامست این؟ که کام من همین بس
همه ناموس و نام من همین بس
هوش مصنوعی: این چه چیزی است که کاملاً به من می‌چسبد؟ همین که همه چیز من و هویتم همین است.
چو نام اینست ذات او چه باشد؟
نظر کن تا: صفات او چه باشد؟
هوش مصنوعی: برای درک ذات خداوند، باید به صفات او توجه کنیم. نام و ویژگی‌های او به ما کمک می‌کند تا به شناخت بهتری از ذات او برسیم.
چو اول دست قدرت بر قلم زد
دو حرف کاف و نون یک جا رقم زد
هوش مصنوعی: زمانی که خدای قدرت اولین بار قلم را به کار برد، دو حرف "کاف" و "نون" را به طور همزمان نوشت.
کف کافی او از عین الطاف
ز کاف آورد بیرون قاف تا قاف
هوش مصنوعی: کفایت او از نعمت‌هایش به اندازه‌ای است که می‌تواند هر گونه نیازی را برطرف کند و از کاف (کفایت) آنچه لازم است را به قاف (کمال) برساند.
ز شکل نقطه نون هم کماهی
پدید آورد از مه تا بماهی
هوش مصنوعی: از فرم نقطه‌ای مانند حرف نون، ماهی شگفتی نشان داده است که از مه (سحابی) تا ماهی (موجودی زنده) ریشه می‌گیرد.
اگر ماهست پیشش در سجودست
وگر ماهیست غرق بحر جودست
هوش مصنوعی: اگر او ماه است، در برابرش باید خود را خاضع و در سجود قرار دهیم و اگر هم او ماهی است، در دریای سخاوت و generosity غرق است.
زهی! صانع، که از مه تا بماهی
دهد بر وحدت ذاتش گواهی
هوش مصنوعی: عجب! خالق آفرینش، که از ماه و ستاره‌ها تا دریای بیکران، بر یگانگی و یک بودن وجودش گواهی می‌دهد.
صدف را چیست دانی در دهن در؟
بود از نکته توحید او پر
هوش مصنوعی: صدف در دهنش چه رازی دارد؟ او همواره از حقیقت یکتایی تو پر است.
بشاخ نی شکر بین: کز ارادت
برآوردست انگشت شهادت
هوش مصنوعی: به نی شکرین نگاه کن که به خاطر ارادتش، انگشت شهادت را به سوی آسمان بلند کرده است.
بود هر غنچه بر گلبن دهانی
درو هر برگ گل باشد زبانی
هوش مصنوعی: هر غنچه‌ای در باغ مانند دهانی است و هر برگ گل همچون زبانی است که صحبت می‌کند.
بوقت صبح بگشاید دهان را
بشکر او بجنباند زبان را
هوش مصنوعی: در صبح، دهان به شکرگزاری باز می‌شود و زبان به حرکت درمی‌آید.
ازین معنی نباتی شد زبانش
وزان بوی گل آمد در دهانش
هوش مصنوعی: به خاطر این مفهوم، زبان او مانند گیاهی جوانه زد و بوی گل در دهانش پراکنده شد.
چمن را کرده پر شبنم ورقها
چه گفتم؟ بلکه پر گوهر طبقها
هوش مصنوعی: چمن را پر از شبنم کرده‌اند و ورق‌ها چه زیبایی دارند! اما من این را نمی‌گویم، بلکه زیبایی و ارزش این ورق‌ها در گوهرهایی است که در ظرف‌ها قرار داده شده است.
زهی! شاه عطابخش خطا پوش
رفیق هر صفا کیش وفا کوش
هوش مصنوعی: وای! ای پادشاه بزرگ و بخشنده که خطاها را می‌پوشانی، ای دوست پاکی و وفا، تلاش کن تا همیشه در راه صداقت بمانی.
جمال آرای معشوقان زیبا
شکیبایی ده هر ناشکیبا
هوش مصنوعی: زیبایی و جمال معشوقان به قدری است که باید صبر را به هر کسی که تاب تحمل ندارد، آموزش دهد.
صلاح روزگار نیک نامان
حلاوت بخش کام تلخ کامان
هوش مصنوعی: بهبود وضعیت زندگی افرادی که نیک نام هستند، می‌تواند تلخی‌های زندگی دیگران را شیرین کند.
فرخ بخش بهار زندگانی
نشاط افزای نوروز جوانی
هوش مصنوعی: بهار زندگی، با شادی و خوشحالی همراه است و جوانی به مانند نوروز، اوقات شاد و دلپذیر را به ارمغان می‌آورد.
صباح فرخ شب زنده داران
شب عیش پریشان روزگاران
هوش مصنوعی: صبح دل‌انگیز و خوشی، برای شب‌زنده‌داران است که در شب به شادی و سرور می‌پردازند، ولی در روز، دنیایشان آشفته و پریشان است.
مرتب ساز اسباب سلامت
مرقع سوز ارباب ملامت
هوش مصنوعی: بهبود دهنده وسایل سلامتی، مجموعه‌ای از نکات و نکوشش‌های مربوط به انتقاد و سرزنش را گردآوری کرده است.
چراغ افروز بزم می پرستان
نشاط افزای می در طبع مستان
هوش مصنوعی: چراغی که در مهمانی می lovers روشن است، شادی بخش می‌باشد و طعم می را در دل مستی افزون می‌کند.
فریب آموز چشم فتنه انگیز
صف آرای صف مژگان خونریز
هوش مصنوعی: چشم‌های جذاب و فریبنده‌ای که باید مراقب آن‌ها باشی، مانند صفی از مژگان هستند که می‌توانند بسیار خطرناک و آسیب‌زننده باشند.
ز ابر دیده فیض عالم دل
ز داغ لاله رویان مرهم دل
هوش مصنوعی: از چشمانم مانند ابر، نعمتی به عالم می‌بارد و دل مرا که از سوز داغ چهره‌های زیبا رنجیده، تسکین می‌دهد.
ز لطف آسایش دلهای مجروح
ز قهر آشوب جان و آفت روح
هوش مصنوعی: از رحمت الهی، دل‌های زخمی آرامش می‌یابند، و از غضب و بلا جان و روح در آشفتگی به سر می‌برند.
ز قهر و لطف او در حلقه جمع
گهی گریان، گهی خندان بود شمع
هوش مصنوعی: شمع در جمع ما، گاهی به خاطر خشم و محبت او، گریه می‌کند و گاهی هم لبخند می‌زند.
قصب پوشیده از لطفش نی قند
ولی میلرزد او را بند از بند
هوش مصنوعی: علفی که به خاطر لطف او در دلش شوری ایجاد شده است، مثل قند نیست، اما با وجود این، از خوشحالی و شوق، به شدت می‌لرزد و به‌هم می‌ریزد.
درین بستان سرای شاخ بر شاخ
نه خایف میتوان بودن، نه گستاخ
هوش مصنوعی: در این باغ، جایی که شاخه‌ها به هم تنیده‌اند، هیچ‌کس نمی‌تواند نه ترسویی باشد و نه جسور.
مشو مغرور حسن طاعت خویش
ز طوق لعنت شیطان بیندیش
هوش مصنوعی: به خودت مغرور نشو به خاطر خوبی‌هایی که انجام می‌دهی؛ به این فکر کن که ممکن است شیطان در کمین باشد و تو را گمراه کند.
دل از بیم گنه مخراش و مخروش
که دریاهای رحمت میزند جوش
هوش مصنوعی: نگران گناه خودت نباش و دلگیر نشو، زیرا دریاهای رحمت همیشه در حال جوشیدن و سرازیر شدن هستند.
خوشست از قهر و لطف اندیشه کردن
بهم خوف و رجا را پیشه کردن
هوش مصنوعی: خوشحالی از داشتن قهر و لطف می‌تواند به تفکر ما شکل بدهد، یعنی باید همواره ترس و امید را در زندگی خود داشته باشیم.
الهی، گر چه از خود بیم داریم
ولی از رحمتت امیدواریم
هوش مصنوعی: خدایا، با این که از نقص‌ها و اشتباهات خود می‌ترسیم، اما به رحمت و بخشش تو امید داریم.
بشارت ده برحمت های جاوید
که بیم ما بدل گردد بامید
هوش مصنوعی: خبر خوشی از رحمتی بی‌پایان بده که نگرانی‌هایمان به امید تبدیل شود.