بخش ۱۴ - باب چهارم در خلق خوش که مایه راحت و مرهم جراحتست
جوانا، چند بدخویی توان کرد؟
ز خوی بد جفا جویی توان کرد؟
تو انسانی، طریق دیو و دد چیست؟
بآن روی نکو این خوی بد چیست؟
نکو رویی طریق مستقیمست
محمد صاحب خلق عظیمست
چو صبح از مهر خندان باش و خرم
که عالم را برافروزی بیک دم
نکو خوی از در راحت درآید
چو گل، هر جا که باشد، خوش برآید
ترش رو در پس زانو نشیند
خوشست این تا: کسی رویش نبیند
همه کس چشم خود بر گل نهاده
که خندانست با روی گشاده
چو غنچه پرده بر رخسار بسته
درونش چون برون زنگار بسته
کرم بی خلق جز صرف درم نیست
درم از دست بد خویان کرم نیست
اگر سنگین دلی بر خاکساران
گهر پاشد، بود آن سنگ باران
دهد گر خون دل یاری بیاری
بود هر قطره لعل آبداری
گلستان جمال و گلشن روی
بود بی آب و رنگ از تندی خوی
ندارد شاهد گل غیر ازین عیب
که دارد سوزها از خار در جیب
چه سود از شکل؟ اگر خویی نداری
چه حاصل رنگ؟ اگر بویی نداری
بخش ۱۳ - حکایت عاشق وفادار که چون سر او را بریدند از سر بسوی یار خود روان شد: گدایی را بشاهی بود میلیبخش ۱۵ - حکایت آن دو صاحب جمال که یکی از خلق خوش عاقلان را دیوانه ساخته بود و دیگری از خوی بد آشنایان را بیگانه خویش کرده بود: دو سرو لاله رخ بودند همزاد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جوانا، چند بدخویی توان کرد؟
ز خوی بد جفا جویی توان کرد؟
هوش مصنوعی: ای جوان، چند وقت میتوانی بدخواهی و بدخلقی کنی؟ از خوی بد نمیتوان جز جفا و ستم انتظار داشت؟
تو انسانی، طریق دیو و دد چیست؟
بآن روی نکو این خوی بد چیست؟
هوش مصنوعی: تو انسان هستی، پس چطور ممکن است رفتارهایی که شبیه دیوان و موجودات وحشی است در تو وجود داشته باشد؟ از یک سو، خصلتهای نیکو در تو هست و از سوی دیگر، این رفتارهای ناپسند به چه دلیل در تو وجود دارد؟
نکو رویی طریق مستقیمست
محمد صاحب خلق عظیمست
هوش مصنوعی: زیبایی و نیک چهرگی، راه راست و درست را نشان میدهد و محمد، دارای اخلاق بزرگ و برجستهای است.
چو صبح از مهر خندان باش و خرم
که عالم را برافروزی بیک دم
هوش مصنوعی: زمانی که صبح فرامیرسد، با رویی شاداب و خوشحال باش، زیرا تو با یک لحظه میتوانی جهانی را روشن و پر از زندگی کنی.
نکو خوی از در راحت درآید
چو گل، هر جا که باشد، خوش برآید
هوش مصنوعی: انسانی با رفتار و خوی نیکو میتواند در هر جایی که باشد، مثل گل خوشبو و زیبا جلوه کند و توجه دیگران را جلب کند.
ترش رو در پس زانو نشیند
خوشست این تا: کسی رویش نبیند
هوش مصنوعی: بسیار خوب است که کسی که دلگیر و ناراحت است، در جایی نشسته باشد که کسی او را نبیند.
همه کس چشم خود بر گل نهاده
که خندانست با روی گشاده
هوش مصنوعی: هر کسی به گل نگاه میکند که با چهرهای شاداب و باز در حال خندیدن است.
چو غنچه پرده بر رخسار بسته
درونش چون برون زنگار بسته
هوش مصنوعی: چون غنچهای که رویش را پوشانده، در درونش چیزی زیبا و پرشکوه پنهان است، همانطور که بیرونش زنگاری دارد.
کرم بی خلق جز صرف درم نیست
درم از دست بد خویان کرم نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی بیاخلاق باشد، هیچ لطف و محبت او ارزش ندارد. چرا که بخشش و کرم او تنها به خاطر نفع خود و پول است، و این نوع کرم از مردم بدکردار نشأت میگیرد.
اگر سنگین دلی بر خاکساران
گهر پاشد، بود آن سنگ باران
هوش مصنوعی: اگر کسی با دل سنگینش بر زمین بیندازد، آنگاه آن سنگ مانند باران میریزد.
دهد گر خون دل یاری بیاری
بود هر قطره لعل آبداری
هوش مصنوعی: اگر کسی در سختی و غم به یاری من بیاید، هر قطره خون دل من برای او ارزشمند مانند لعل باکیفیت خواهد بود.
گلستان جمال و گلشن روی
بود بی آب و رنگ از تندی خوی
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه چهره مانند باغی پرگل است، اما از شدت خوی و طبع تند، رنگ و آب آن کم شده است.
ندارد شاهد گل غیر ازین عیب
که دارد سوزها از خار در جیب
هوش مصنوعی: گلی که زیباست، تنها عیبی که دارد این است که در کنار زیباییاش، درد و سوزی از خارها در دل دارد.
چه سود از شکل؟ اگر خویی نداری
چه حاصل رنگ؟ اگر بویی نداری
هوش مصنوعی: ظاهر و شکل ظاهری چه فایدهای دارد؟ اگر شخصیت و رفتار خوبی نداشته باشی، رنگ و روی ظاهری چه سودی دارد؟ اگر درونت خوشبو و خوب نیست، هیچ اعتباری ندارد.