بخش ۱۲ - باب سیم در وفا که پای ارادت استوار کردنست و با ارادت خود عهد و شرط محبت بجای آوردن
جفاکارا، وفاداری بیاموز
ز یاران شیوه یاری بیاموز
بهر کس روز نعمت عهد بستی
فراموشش مکن در تنگدستی
چونان برداشتی خوان را مینداز
نمک خوردی، نمکدان را مینداز
نباید روز اول عهد بستن
پس از بستن نمی باید شکستن
وفا سر رشته عهدست، زنهار!
که این سررشته را از دست مگذار
طریقی خوشتر از مهر و وفا نیست
ولی افسوس کان در عهد ما نیست!
وفا گر زانکه در عالم نباشد
چه باشد گر جفایی هم نباشد؟
نشاید هر زمان یاری گرفتن
ز یاران بر دل آزاری گرفتن
گلی، کو هر زمان باشد بجایی
نمی آید ازو بوی وفایی
بمطرب محتسب راز آن بود جنگ
که هر دم در مقامی دارد آهنگ
سگی، کو روز و شب یک جامقیمست
ز یاران وفادار قدیمست
کسی کز دوستی بیرون نهد پی
در آیین وفا سگ بهتر از وی
بیاری چون وفاداری نمودی
وفا ورزیدی و یاری نمودی
ز کوی او قدم نتوان کشیدن
براه او بسر باید دویدن
بخش ۱۱ - شکایت معشوقان که عاشق صادق را سر باوج عزت برافراختند و مدعیان کاذب را از سر کوه بخاک مذلت انداختند: سحرگاهان، که ابر نو بهارانبخش ۱۳ - حکایت عاشق وفادار که چون سر او را بریدند از سر بسوی یار خود روان شد: گدایی را بشاهی بود میلی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.