گنجور

شمارهٔ ۷۶

کدام جلوه، که در سر و سرفراز تو نیست؟
کدام فتنه، که در جلوه های ناز تو نیست؟
مکن بخاک درش، ای رقیب، عرض نیاز
که نازنین مرا حاجت نیاز تو نیست
دلا، بشام فراق از بلای حشر مپرس
که روز کوته او چون شب دراز تو نیست
ز سجده پیش رخش منع ما مکن، زاهد
نیاز اهل محبت کم از نماز تو نیست
بکوی عشق، هلالی، نساختی کاری
چه شد؟ مگر کرم دوست کارساز تو نیست؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کدام جلوه، که در سر و سرفراز تو نیست؟
کدام فتنه، که در جلوه های ناز تو نیست؟
هوش مصنوعی: هر زیبایی و جلوه‌ای که بخواهی، در وجود تو وجود دارد و هر جذابیت و شیطنتی که به نظر می‌رسد، در زیبایی‌های تو نهفته است.
مکن بخاک درش، ای رقیب، عرض نیاز
که نازنین مرا حاجت نیاز تو نیست
هوش مصنوعی: ای رقیب، برای نیاز خودت پیش او نرو، زیرا محبوب من به نیازی از تو نیازمند نیست.
دلا، بشام فراق از بلای حشر مپرس
که روز کوته او چون شب دراز تو نیست
هوش مصنوعی: ای دل، در مورد درد و محنت جدایی از عذاب قیامت نپرس، چون روز قیامت به اندازه‌ی شب‌های طولانی نیست.
ز سجده پیش رخش منع ما مکن، زاهد
نیاز اهل محبت کم از نماز تو نیست
هوش مصنوعی: از تو خواهش می‌کنم که ما را از سجده و عبادت در برابر زیبایی او باز preverin . زاهد، طلب اهل عشق و محبت، کم از نماز تو نیست. یعنی آن‌ها نیز نیازمندند و ارزشمند.
بکوی عشق، هلالی، نساختی کاری
چه شد؟ مگر کرم دوست کارساز تو نیست؟
هوش مصنوعی: به خانه عشق نرفتی و چه کاری نکردی؟ آیا لطف و مهربانی دوست کمکی نکرد؟