گنجور

شمارهٔ ۷۵

در دل بیخبران جز غم عالم غم نیست
در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست
خاک آدم که سرشتند غرض عشق تو بود
هر که خاک ره عشق تو نشد آدم نیست
از جنون من و حسن تو سخن بسیارست
قصه ما و تو از لیلی و مجنون کم نیست
گر طبیبان ز پی داغ تو مرهم سازند
کی گذاریم؟ که آن داغ کم از مرهم نیست
بسکه سودای تو دارم غم خود نیست مرا
گر ازین پیش غمی بود کنون آنهم نیست
من، که امروز هلاک دم جان بخش توام
دم عیسی چه کنم؟ چون دم او این دم نیست
غنچه خرمی از خاک هلالی مطلب
که سر روضه او جای دل خرم نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دل بیخبران جز غم عالم غم نیست
در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست
هوش مصنوعی: در دل ناآگاهان، فقط غم و اندوه وجود دارد و جز درد عشق تو، ما هیچ آگاهی از دنیا نداریم.
خاک آدم که سرشتند غرض عشق تو بود
هر که خاک ره عشق تو نشد آدم نیست
هوش مصنوعی: انسان را از خاک درست کردند و هدف از آن عشق تو بود. اگر کسی نتوانسته باشد به عشق تو برسد، حقیقتاً انسان نیست.
از جنون من و حسن تو سخن بسیارست
قصه ما و تو از لیلی و مجنون کم نیست
هوش مصنوعی: دیوانگی من و زیبایی تو داستان‌های زیادی دارد و داستان ما کم از داستان لیلی و مجنون ندارد.
گر طبیبان ز پی داغ تو مرهم سازند
کی گذاریم؟ که آن داغ کم از مرهم نیست
هوش مصنوعی: اگر پزشکان برای درمان درد تو به سراغ من بیایند، آیا می‌توانیم این درد را فراموش کنیم؟ چرا که آن درد کمتر از درمان نیست.
بسکه سودای تو دارم غم خود نیست مرا
گر ازین پیش غمی بود کنون آنهم نیست
هوش مصنوعی: چنان در فکر و عشق تو غرق شده‌ام که دیگر به غم و اندوه خودم توجهی ندارم. اگر قبلاً هم غمی داشتم، حالا دیگر آن هم برایم اهمیت ندارد.
من، که امروز هلاک دم جان بخش توام
دم عیسی چه کنم؟ چون دم او این دم نیست
هوش مصنوعی: من که امروز به خاطر نفس حیات‌بخش تو از بین می‌روم، چه کاری می‌توانم بکنم؟ چون نفس او مانند نفس تو نیست.
غنچه خرمی از خاک هلالی مطلب
که سر روضه او جای دل خرم نیست
هوش مصنوعی: غنچه‌ای که نشانه‌ای از زیبایی و شادابی است، از خاک تیره‌ای به وجود آمده که در حقیقت، جای دل شاد و خرم نیست.

حاشیه ها

1396/09/09 00:12
سعید سلطانی

هرکه خاک ره عشق تو نشد ، آدم نیست ...