گنجور

شمارهٔ ۶۴

جان من، الله الله! این چه تنست؟
نه تن تست، بلکه جان منست
این که گل در عرق نشست و گداخت
همه از انفعال آن بدنست
صد سخن گفتمت، بگو سخنی
کین همه از برای یک سخنست
هست دشنام تلخ تو شیرین
چون نباشد؟ کزان لب و دهنست
یک شب از در درآ، که ماه رخت
شمع بزم و چراغ انجمنست
پیش روی تو شمع در فانوس
هست آن مرده ای که در کفنست
کشتی و سوختی هلالی را
هر چه کردی بجای خویشتنست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان من، الله الله! این چه تنست؟
نه تن تست، بلکه جان منست
هوش مصنوعی: عزیزم، به من بگو که این چه حالتی است؟ این فقط جسم نیست، بلکه روح من در آن است.
این که گل در عرق نشست و گداخت
همه از انفعال آن بدنست
هوش مصنوعی: اینکه گل در گرما ذوب و خراب شده، به خاطر تأثیرپذیری آن از محیطش است.
صد سخن گفتمت، بگو سخنی
کین همه از برای یک سخنست
هوش مصنوعی: من هزاران حرف و سخن برایت گفتم، حالا تو فقط یک کلمه بگو که همه اینها به خاطر آن یک جمله است.
هست دشنام تلخ تو شیرین
چون نباشد؟ کزان لب و دهنست
هوش مصنوعی: دشنام‌های تو به قدری تلخ است که اگر از آن لب و دهان نباشد، چگونه ممکن است شیرین باشد؟
یک شب از در درآ، که ماه رخت
شمع بزم و چراغ انجمنست
هوش مصنوعی: یک شب به خانه‌ام بیا، زیرا ماه چهره‌ات نورانی‌تر از شمع مهمانی و چراغ جمع است.
پیش روی تو شمع در فانوس
هست آن مرده ای که در کفنست
هوش مصنوعی: در جلوی تو شمعی در چراغ وجود دارد، مانند آن مرده‌ای که در دفن است.
کشتی و سوختی هلالی را
هر چه کردی بجای خویشتنست
هوش مصنوعی: کشتی و سوختی، هلالی را به هر طریقی که خواستی، به جای خودت قرار دادی.

خوانش ها

شمارهٔ ۶۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1402/11/18 16:02
نیما حسینی

استاد هلالی با این غزل های عاشقانش آدم رو به وجد میاره