گنجور

شمارهٔ ۶

از آن تنهایی ملک غریبی شد هوس ما را
که روزی چند نشناسیم ما کس را و کس ما را
ز دست ما اگر پا بوس خوبان بر نمی آید
همین دولت که: خاک پای ایشانیم بس مارا
براه محمل جانان چنان بیخود نیم امشب
که هوش رفته باز آید بفریاد جرس ما را
بآب چشم ما پرورده شد خار و خس کویش
ولی گلهای حسرت میدمد زان خار و خس ما را
گر از دل هر نفس این آه عالم سوز برخیزد
کسی دیگر نخواهد ساخت با خود همنفس ما را
ز دست ما کشیدی طره و صد جا گره بستی
که کوته گردد و دیگر نباشد دسترس ما را
هلالی، روزگاری شد که دور از گلشن رویش
فلک دل تنگ میدارد چو مرغان قفس ما را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از آن تنهایی ملک غریبی شد هوس ما را
که روزی چند نشناسیم ما کس را و کس ما را
هوش مصنوعی: از آن تنهایی و بی‌کسی، آرزوی ما این شده که چند روزی کسی را نشناسیم و هیچ‌کس هم ما را نشناسد.
ز دست ما اگر پا بوس خوبان بر نمی آید
همین دولت که: خاک پای ایشانیم بس مارا
هوش مصنوعی: اگر ما نتوانیم از زیبایی‌ها و نیکوکاران قدردانی کنیم و به پای آنها برسیم، همین حالتی که در آن قرار داریم و اینکه ما خاک پای آنها هستیم، برای ما کافی است.
براه محمل جانان چنان بیخود نیم امشب
که هوش رفته باز آید بفریاد جرس ما را
هوش مصنوعی: امشب به قدری شگفت‌زده و سرمست هستم که حتی به خودم نمی‌توانم بیندیشم. صدای جرس ما را از خواب بیدار خواهد کرد و به زندگی بازخواهد گرداند.
بآب چشم ما پرورده شد خار و خس کویش
ولی گلهای حسرت میدمد زان خار و خس ما را
هوش مصنوعی: با اشک‌های ما، خارها و علف‌های هرز در کنار او روییده‌اند، اما گل‌های حسرت از آن خارها و علف‌های هرز، دل ما را می‌آرایند.
گر از دل هر نفس این آه عالم سوز برخیزد
کسی دیگر نخواهد ساخت با خود همنفس ما را
هوش مصنوعی: اگر از دل هر نفسی این آه سوزان برآید، دیگر کسی نخواهد توانست مانند ما، همدمی را با خود بسازد.
ز دست ما کشیدی طره و صد جا گره بستی
که کوته گردد و دیگر نباشد دسترس ما را
هوش مصنوعی: زمانی که تو، موهایت را به شیوه‌ای خاص و زیبا بسته‌ای، ما را از دسترسی به خودت دور کرده‌ای. این کار باعث شده که امیدی برای نزدیکی و دستیابی به تو نداشته باشیم.
هلالی، روزگاری شد که دور از گلشن رویش
فلک دل تنگ میدارد چو مرغان قفس ما را
هوش مصنوعی: در گذشته، زمانی فرا رسید که به دور از باغ و به دور از زیبایی‌ها، آسمان نیز دل‌تنگی را تجربه می‌کند، همان‌طور که پرندگان قفس را حسرت می‌کشند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶ به خوانش راستین معتبرزاده موسیقی زمینه تار نوازی استاد فرهنگ شریف با تنبک بهزاد رضوی نیا در آواز افشاری