گنجور

شمارهٔ ۴۵

وه! چه عمرست که در هجر تو بردم عاقبت؟
جان شیرین را بصد تلخی سپردم عاقبت
گر شکایت داشتی از ناله و درد سری
رفتم و درد سر از کوی تو بردم عاقبت
بر لب آمد جان و در دل حسرت تیغت بماند
تشنه لب جان دادم و آبی نخوردم عاقبت
بسکه آمد، چون قلم، بر فرق من تیغ جفا
نام خود از تخته هستی ستردم عاقبت
گشتم از خیل سگان او، بحمدالله، که من
در حساب مردمان خود را شمردم عاقبت
ای که میگویی: هلالی، حاصل عمر تو چیست؟
سالها جان کندم، از هجران بمردم عاقبت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وه! چه عمرست که در هجر تو بردم عاقبت؟
جان شیرین را بصد تلخی سپردم عاقبت
هوش مصنوعی: آه! چه مدت طولانی است که در غم فراق تو به سر بردم. در نهایت، جان گرانبهای خود را با تلخی‌های بسیاری از دست دادم.
گر شکایت داشتی از ناله و درد سری
رفتم و درد سر از کوی تو بردم عاقبت
هوش مصنوعی: اگر از ناله و دردسرت شکایت داشتی، من به راهت رفتم و در نهایت، دردسر را از نزد تو برداشتیم.
بر لب آمد جان و در دل حسرت تیغت بماند
تشنه لب جان دادم و آبی نخوردم عاقبت
هوش مصنوعی: جانم در آستانه الفت با توست و در دلم حسرت تیری که به قلبم نشسته، مانده است. با لب‌های تشنه جان دادم اما هیچ‌گاه طعم آب را نچشیدم. در نهایت، این سرنوشت من شد.
بسکه آمد، چون قلم، بر فرق من تیغ جفا
نام خود از تخته هستی ستردم عاقبت
هوش مصنوعی: به دلیل کثرت آسیب‌هایی که بر من وارد شده، مانند این است که بر سر من تیغ ظلم فرود آمده و در نهایت نام وجودم را از تخته‌ای که به آن هستی می‌گویند، پاک کردم.
گشتم از خیل سگان او، بحمدالله، که من
در حساب مردمان خود را شمردم عاقبت
هوش مصنوعی: من از جمع سگ‌های او دور شدم و خدا را شکر که وقتی به حساب مردمان نگاه کردم، خود را در جمع آن‌ها یافتم.
ای که میگویی: هلالی، حاصل عمر تو چیست؟
سالها جان کندم، از هجران بمردم عاقبت
هوش مصنوعی: ای کسی که می‌پرسی هلالی، تو چه دستاوردی در طول عمرت داشته‌ای؟ من سال‌ها زجر کشیدم و از دوری معشوق چنان رنج بردم که در نهایت جانم را از دست دادم.