شمارهٔ ۴۰۰
بس که جانها همه شد صرف تو جانان کسی
جان اگر نیست و گر هست تویی جان کسی
بر سر بنده ستمهای تو از حد بگذشت
شرمسارم ز کرمهای تو سلطان کسی
چاک شد جیب من، ای هجر، ز دست ستمت
نرسد دست تو، یارب، بگریبان کسی
حال شبهای مرا بی خبری کی داند؟
که شبی روز نکردست بهجران کسی
گر جدا ماندم از آن ماه ملامت مکنید
چه کنم؟ چرخ فلک نیست بفرمان کسی
هوسم هست که: دامان تو گیرم، لیکن
بی کسان را نرسد دست بدامان کسی
از فغانهای هلالی خبری نیست ترا
وه! که هرگز نکنی گوش بافغان کسی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بس که جانها همه شد صرف تو جانان کسی
جان اگر نیست و گر هست تویی جان کسی
هوش مصنوعی: به خاطر تو، جانها همه فدای تو شدهاند. حتی اگر کسی جان ندارد، یا اگر هم داشته باشد، تو هستی که جان او را پر کردهای.
بر سر بنده ستمهای تو از حد بگذشت
شرمسارم ز کرمهای تو سلطان کسی
هوش مصنوعی: به خاطر ظلمهایی که به من کردهای، دیگر تاب ایستادن ندارم و از لطف و بزرگواریهایت خجالتزدهام، ای پادشاه.
چاک شد جیب من، ای هجر، ز دست ستمت
نرسد دست تو، یارب، بگریبان کسی
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی و دوری، جیب من پاره شد و این درد و سختی ناشی از ستمی است که تو بر من روا داشتی. ای کاش کسی وجود نداشته باشد که به تو دسترسی پیدا کند و از این رنج من باخبر نشود.
حال شبهای مرا بی خبری کی داند؟
که شبی روز نکردست بهجران کسی
هوش مصنوعی: کسی نمیداند که شبهای من چقدر پر از غم و بیخبری است، زیرا هیچکس نتوانسته است شب را به روز تبدیل کند و از درد جدایی رها شود.
گر جدا ماندم از آن ماه ملامت مکنید
چه کنم؟ چرخ فلک نیست بفرمان کسی
هوش مصنوعی: اگر از آن ماه زیبا دور ماندم، شما مرا ملامت نکنید. چه میتوانم بکنم؟ دنیا زیر فرمان هیچ کس نیست.
هوسم هست که: دامان تو گیرم، لیکن
بی کسان را نرسد دست بدامان کسی
هوش مصنوعی: میل وخواستم این است که دامن تو را بگیرم، اما به دست آوردن چیزی از کسی برای بیکسان امکانپذیر نیست.
از فغانهای هلالی خبری نیست ترا
وه! که هرگز نکنی گوش بافغان کسی
هوش مصنوعی: هیچ نشانهای از نالههای هلالی برای تو وجود ندارد، وای! که هیچگاه قصد نداری به نالههای کسی گوش فرادهی.