گنجور

شمارهٔ ۳۹۹

چند از بلای هجر جگر خون کند کسی؟
عشقست و صد هزار بلا، چون کند کسی؟
گر مشکلات قصه خود را بیان کنم
مشکل که یاد قصه مجنون کند کسی؟
هرگز بدیده خواب نیاید شب فراق
گر صد فسانه گوید و افسون کند کسی
با هر که هست، درد دلی عرض می کنم
باشد که چاره دل محزون کند کسی
امشب که گرد کوی تو گشتن میسرست
شاید که ناز بر سر گردون کند کسی
ناصح، مباش در پی تغییر حال ما
این نیست حالتی که دگرگون کند کسی
صید همای وصل، هلالی، نه کار ماست
این کارها ز بخت همایون کند کسی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چند از بلای هجر جگر خون کند کسی؟
عشقست و صد هزار بلا، چون کند کسی؟
هوش مصنوعی: چند نفر می‌توانند از غم فراق کسی آن‌قدر درد و رنج بکشند؟ عشق است و انبوهی از مشکلات و مصائب، چه کسی می‌تواند تحمل کند؟
گر مشکلات قصه خود را بیان کنم
مشکل که یاد قصه مجنون کند کسی؟
هوش مصنوعی: اگر من مشکلات و داستان خود را بازگو کنم، آیا کسی در یادآوری داستان مجنون دچار دردسر و مشکل نمی‌شود؟
هرگز بدیده خواب نیاید شب فراق
گر صد فسانه گوید و افسون کند کسی
هوش مصنوعی: هرگز برای کسی که شب جدایی را تجربه کرده، خواب نمی‌آید، حتی اگر هزاران قصه و جادو هم برایش تعریف کنند.
با هر که هست، درد دلی عرض می کنم
باشد که چاره دل محزون کند کسی
هوش مصنوعی: با هر کسی که صحبت می‌کنم، از درد و غم خود می‌گویم، باشد که کسی بتواند راه حلی برای دل غمگینم پیدا کند.
امشب که گرد کوی تو گشتن میسرست
شاید که ناز بر سر گردون کند کسی
هوش مصنوعی: امشب که می‌توانم در کوی تو بگردم، ممکن است کسی به آسمان ناز کند و خود را به نمایش بگذارد.
ناصح، مباش در پی تغییر حال ما
این نیست حالتی که دگرگون کند کسی
هوش مصنوعی: ای نصیحتگر، نخواه که حال ما را تغییر دهی، زیرا این حال، حالتی نیست که کسی بتواند آن را دگرگون سازد.
صید همای وصل، هلالی، نه کار ماست
این کارها ز بخت همایون کند کسی
هوش مصنوعی: ما نمی‌توانیم به آسانی به وصال محبوب برسیم، زیرا این کار به دست بخت و اقبال خوب دیگران انجام می‌شود.