گنجور

شمارهٔ ۳۹۷

دیده ام از تو بلایی که ندیدست کسی
بلکه زین گونه جفا هم نشنیدست کسی
هر کسی محنت عشق تو کشیدست ولی
آنچه من از تو کشیدم نکشیدست کسی
لذت چاشنی وصل تو من دانم و بس
که چو من زهر فراقت نچشیدست کسی
در ره عشق ز منزلگه مقصود مپرس
کاین مقامیست که آنجا نرسیدست کسی
پیش من شرح مکن عاشقی مجنون را
که چو من عاشق دیوانه ندیدست کسی
طرفه باغیست گلستان جهان، لیک چه سود؟
که گل عشرت ازین باغ نچیدست کسی
دل و جان داد هلالی و غم عشق خرید
گرچه غم را بدل و جان نخریدست کسی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیده ام از تو بلایی که ندیدست کسی
بلکه زین گونه جفا هم نشنیدست کسی
هوش مصنوعی: من از تو مصیبت و رنجی را دیده‌ام که هیچ کس دیگری آن را تجربه نکرده و حتی کسی از این نوع بی‌رحمی نیز نشنیده است.
هر کسی محنت عشق تو کشیدست ولی
آنچه من از تو کشیدم نکشیدست کسی
هوش مصنوعی: هر کس در عشق تو سختی‌ها و رنج‌هایی را تجربه کرده، اما آنچه من از تو تحمل کرده‌ام، هیچ‌کس مانند آن را نداشته است.
لذت چاشنی وصل تو من دانم و بس
که چو من زهر فراقت نچشیدست کسی
هوش مصنوعی: من فقط لذت پیوستگی با تو را می‌دانم و بس؛ زیرا هیچ‌کس به تلخی جدایی از تو، مثل من، طعم نچشیده است.
در ره عشق ز منزلگه مقصود مپرس
کاین مقامیست که آنجا نرسیدست کسی
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، از مقصد نپرس، زیرا این مکانی است که هیچ کس به آنجا نرسیده است.
پیش من شرح مکن عاشقی مجنون را
که چو من عاشق دیوانه ندیدست کسی
هوش مصنوعی: به من از عاشق دیوانه‌ای مثل مجنون نگو، زیرا کسی جز من چنین عاشق دیوانه‌ای را ندیده است.
طرفه باغیست گلستان جهان، لیک چه سود؟
که گل عشرت ازین باغ نچیدست کسی
هوش مصنوعی: باغی زیبا و دلکش در دنیای ما وجود دارد، اما چه فایده؟ زیرا هیچ‌کس از گل‌های شادی و لذت آن بهره‌برداری نکرده است.
دل و جان داد هلالی و غم عشق خرید
گرچه غم را بدل و جان نخریدست کسی
هوش مصنوعی: هلالی از تمام وجودش برای عشق فداکاری کرده و غم عشق را به دست آورده است، هرچند کسی نتوانسته است غم را با دل و جان خود عوض کند.