گنجور

شمارهٔ ۳۹۲

من بنده کمین و تو سلطان کشوری
روزی به چشم لطف برین بنده بنگری
جان و دلست صورت و جسم لطیف تو
روح مجسمیّ و حیات مصوری
گفتی: هلاک شو، که به سوی تو بنگرم
اینک هلاک می‌شوم، ای کاش بنگری!
در هر گذر که باشم و بینی مرا ز دور
نزدیک من رسیّ و نبینیّ و بگذری
یوسف به حُسن از همه خوبان نکوترست
اما عزیز من، تو ازان هم نکوتری
ای دل، که پابکوی ملامت نهاده ای
باور مکن که: سر بسلامت برون بری
داری نظر بحال همه از ره کرم
اما نظر بحال هلالی ستمگری

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من بنده کمین و تو سلطان کشوری
روزی به چشم لطف برین بنده بنگری
هوش مصنوعی: من یک بندهٔ خاضع هستم و تو شاه مملکتی. روزی با نگاهی مهربان به این بندهٔ خودت نگاه خواهی کرد.
جان و دلست صورت و جسم لطیف تو
روح مجسمیّ و حیات مصوری
هوش مصنوعی: تو زیبا و لطیفی؛ جان و دل من هستند و وجود تو همچون روحی تجسم یافته و زندگی‌ای در دل تصویر است.
گفتی: هلاک شو، که به سوی تو بنگرم
اینک هلاک می‌شوم، ای کاش بنگری!
هوش مصنوعی: تو گفتی که من باید نابود شوم تا به تو نگاه کنم، و اکنون در حال نابودی‌ام، ای کاش تو هم به من نگاه کنی!
در هر گذر که باشم و بینی مرا ز دور
نزدیک من رسیّ و نبینیّ و بگذری
هوش مصنوعی: هر جا که باشم و تو از دور مرا ببینی، به من نزدیک شو، اما اگر به من نرسی و فقط بگذری، مرا نخواهی دید.
یوسف به حُسن از همه خوبان نکوترست
اما عزیز من، تو ازان هم نکوتری
هوش مصنوعی: یوسف از نظر زیبایی نسبت به همه خوبان برتر است، اما عزیز من، تو از او هم زیباتری.
ای دل، که پابکوی ملامت نهاده ای
باور مکن که: سر بسلامت برون بری
هوش مصنوعی: ای دل، تو که خود را در معرض ملامت و سرزنش قرار داده‌ای، باور نکن که به راحتی می‌توانی از این وضعیت نجات پیدا کنی و به سلامت بیرون بیایی.
داری نظر بحال همه از ره کرم
اما نظر بحال هلالی ستمگری
هوش مصنوعی: تو با لطف و کرمت به حال همه نگاهی داری، اما به حال هلالی که ستمگری است، توجهی نمی‌کنی.