شمارهٔ ۳۹۱
چند پرسم خبر وصل و نیابم اثری؟
مگر این بخت بخوابست و ندارد خبری؟
چند از دیده برویت نگرم پیش رقیب؟
گوشه ای خواهم و از روی فراغت نظری
دیگران مانع انسند، خوش آن خلوت وصل
که همین ما و تو باشیم و نباشد دگری
میوه عیش نخوردیم ز نخل قد تو
این چه عمریست که از عمر نخوردیم بری؟
سحر از زلف تو بویی بمن آورد نسیم
چه فرح بخش نسیمی، چه مبارک سحری!
کوه پرسیم شد از ابر، بیا، تا بکشیم
ساغر لعل ز سر پنجه زرین کمری
تلخ شد کام هلالی، بتمنای لبت
تا بکی زهر توان خورد بیاد شکری؟
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند پرسم خبر وصل و نیابم اثری؟
مگر این بخت بخوابست و ندارد خبری؟
هوش مصنوعی: چند بار از دیگران درباره دیدن محبوب میپرسم و هیچ نشانهای از او پیدا نمیکنم؟ آیا بخت من خوابش برده و خبری از او ندارد؟
چند از دیده برویت نگرم پیش رقیب؟
گوشه ای خواهم و از روی فراغت نظری
هوش مصنوعی: چند بار میتوانم از نگاه کردن به تو در حضور رقیب خسته شوم؟ به جایی دورتر میروم و با آرامش به تو نگاه میکنم.
دیگران مانع انسند، خوش آن خلوت وصل
که همین ما و تو باشیم و نباشد دگری
هوش مصنوعی: دیگران باعث اختلال و ناآرامی هستند، اما خوشا آن لحظهای که فقط من و تو باشیم و کسی دیگر در اینجا نباشد.
میوه عیش نخوردیم ز نخل قد تو
این چه عمریست که از عمر نخوردیم بری؟
هوش مصنوعی: از خوشی و لذتی که باید از وجود تو ببریم، بیخبر و دور ماندهایم. این چه زندگی است که از زیباییها و شادیهای آن بیبهرهایم؟
سحر از زلف تو بویی بمن آورد نسیم
چه فرح بخش نسیمی، چه مبارک سحری!
هوش مصنوعی: صبح زود نسیمی از زلفهای تو بوی خوشی به من رساند. چه نسیم خوشگوار و شادیآوری است، و چه صبح پرخیر و برکتی!
کوه پرسیم شد از ابر، بیا، تا بکشیم
ساغر لعل ز سر پنجه زرین کمری
هوش مصنوعی: کوه از ابر خواست تا با هم به نوشیدن جامی از شراب سرخ بپردازند و زیباییهای طبیعت را تجربه کنند.
تلخ شد کام هلالی، بتمنای لبت
تا بکی زهر توان خورد بیاد شکری؟
هوش مصنوعی: کام هلالی تلخ شد و او در آرزو و انتظار لبهای تو مانده است. تا چه زمانی باید زهر و تلخی را تحمل کند و به یاد شیرینی تو باشد؟