شمارهٔ ۳۸۵
گفتی: بگو که: بنده فرمان کیستی؟
ما بنده توایم، تو سلطان کیستی؟
جان میدهد ز بهر تو خلقی بهر طرف
آیا ازین میانه تو جانان کیستی؟
ای گنج حسن، با تو چه حاجت بیان شوق؟
هم خود بگو که: در دل ویران کیستی؟
می بینمت که: بر سر ناز و کرشمه ای
تا باز در کمین دل و جان کیستی؟
ما از غمت هلاک و تو با غیر هم نفس
بنگر کجاست درد و تو درمان کیستی؟
دور از رخ تو روز هلالی سیاه شد
تا خود تو آفتاب درخشان کیستی؟
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفتی: بگو که: بنده فرمان کیستی؟
ما بنده توایم، تو سلطان کیستی؟
هوش مصنوعی: تو پرسیدی که من بندۀ چه کسی هستم، و من جواب دادم که ما بندۀ تو هستیم، پس تو چه کسی هستی که این همه مقام و سلطنت داری؟
جان میدهد ز بهر تو خلقی بهر طرف
آیا ازین میانه تو جانان کیستی؟
هوش مصنوعی: مردم برای تو جانشان را فدای تو میکنند. حالا در این میان، تو که هستی که این همه برایت تلاش میشود؟
ای گنج حسن، با تو چه حاجت بیان شوق؟
هم خود بگو که: در دل ویران کیستی؟
هوش مصنوعی: ای گنج زیبایی، چقدر نیاز به بیان احساس عشق دارم؟ خودت بگو که در این دل خراب، تو کیستی؟
می بینمت که: بر سر ناز و کرشمه ای
تا باز در کمین دل و جان کیستی؟
هوش مصنوعی: میبینمت که با ناز و زیبایی خود، در کمین دل و جانم نشستهای. میپرسم تو کیستی؟
ما از غمت هلاک و تو با غیر هم نفس
بنگر کجاست درد و تو درمان کیستی؟
هوش مصنوعی: ما به خاطر غم تو در درد و رنج هستیم، اما تو با کسی دیگر همصحبت هستی. پس مشخص نیست که درد ما کجاست و تو چه دارویی برای این درد داری.
دور از رخ تو روز هلالی سیاه شد
تا خود تو آفتاب درخشان کیستی؟
هوش مصنوعی: زمانی که چهره تو دور است، روزها تاریک و بیروح میشوند. تو کیستی که مانند آفتاب درخشان، زندگی را روشن میکنی؟