شمارهٔ ۳۸۲
ز من بیگانه شد، بیگاه با اغیار بایستی
چرا با دیگران یارست؟ با من یار بایستی
در آن کو رفتم و از دیدنش محروم برگشتم
بهشتی آن چنان را دولت دیدار بایستی
چه نازست این؟ که هرگز در نیاز ما نمی بینی
ز خواب ناز چشمت اندکی بیدار بایستی
بجرم آنکه در دور جمالت روی گل دیدم
بجای هر مژه در چشم من صد خار بایستی
جفاهای مرا گفتی: چه مقدار آرزو داری؟
بمقداری که خود گفتی، باین مقدار بایستی
بصد حسرت هلالی مرد و یار از درد او فارغ
طبیب دردمندان را غم بیمار بایستی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز من بیگانه شد، بیگاه با اغیار بایستی
چرا با دیگران یارست؟ با من یار بایستی
هوش مصنوعی: تو از من دور شدهای و در شب تار با دیگران وقت میگذرانید، چرا باید با آنها همراهی کنی؟ بهتر است که با من باشی.
در آن کو رفتم و از دیدنش محروم برگشتم
بهشتی آن چنان را دولت دیدار بایستی
هوش مصنوعی: در جایی که رفتم و نتوانستم او را ببینم، بهشتی که میخواستم را بدست نیاوردم و برای دیدارش باید خیلی خوشبخت باشم.
چه نازست این؟ که هرگز در نیاز ما نمی بینی
ز خواب ناز چشمت اندکی بیدار بایستی
هوش مصنوعی: این چه زیبایی است که هرگز در درخواستهای ما توجه نمیکنی؟ چشمانت باید قدری از خواب شیرین بیدار شود.
بجرم آنکه در دور جمالت روی گل دیدم
بجای هر مژه در چشم من صد خار بایستی
هوش مصنوعی: به خاطر جرم این که در زیبایی تو، چهره گل را دیدم، به جای هر مژه در چشمان من، صد خار وجود دارد.
جفاهای مرا گفتی: چه مقدار آرزو داری؟
بمقداری که خود گفتی، باین مقدار بایستی
هوش مصنوعی: تو از من گلایه کردی و پرسیدی: چقدر آرزو داری؟ من به اندازهای که خودت اشاره کردی، به همان اندازه آرزو دارم.
بصد حسرت هلالی مرد و یار از درد او فارغ
طبیب دردمندان را غم بیمار بایستی
هوش مصنوعی: با هزار حسرت هلالی از دنیا رفت و یارش از غم او بیخبر است. پزشک دردمندان باید بر غم بیمارانش غمگین باشد.