شمارهٔ ۳۸۰
مست با رخسار آتشناک بیرون تاختی
جلوه ای کردی و آتش در جهان انداختی
چون نمی پرداختی آخر بفکر کار ما
کاشکی! اول بحال ما نمی پرداختی
بی نوا گشتم بکویت چون گدایان سالها
وه! که یک بارم بسنگی چون سگان ننواختی
ای دل درویش، با خوبان نظر بازی مکن
کندرین بازیچه نقد دین و دل پرداختی
بس که کردی ناله، ای دل، بر سر بازار و کوی
هم مرا، هم خویش را، رسوای عالم ساختی
بهر خونریز هلالی تیغ خود کردی علم
در فن عاشق کشی آخر علم افراختی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مست با رخسار آتشناک بیرون تاختی
جلوه ای کردی و آتش در جهان انداختی
هوش مصنوعی: با چهره زیبا و جذابت به بیرون آمدی و با جلوهگری خود آتش عشق و شور را در دلها و در جهان افکندی.
چون نمی پرداختی آخر بفکر کار ما
کاشکی! اول بحال ما نمی پرداختی
هوش مصنوعی: چون به کار ما فکر نمیکردی، ای کاش ابتدا به حال ما توجه میکردی و بعد به مشکلات خودت میپرداختی.
بی نوا گشتم بکویت چون گدایان سالها
وه! که یک بارم بسنگی چون سگان ننواختی
هوش مصنوعی: من بیچاره و بیصدا به سمت تو آمدم، مانند گدایان که سالهاست در درخواست و التماسند. آه! که حتی یک بار هم مانند سگی با سنگی به من توجه نکردی.
ای دل درویش، با خوبان نظر بازی مکن
کندرین بازیچه نقد دین و دل پرداختی
هوش مصنوعی: ای دل ساده، با افراد خوب و زیبا چشمچرانی نکن، چون در این سرگرمی، دین و دل خود را به هیچ دادهای.
بس که کردی ناله، ای دل، بر سر بازار و کوی
هم مرا، هم خویش را، رسوای عالم ساختی
هوش مصنوعی: ای دل، تو آنقدر در بازار و کوچه فریاد زدی که هم خودت و هم مرا به رسوایی کشاندی.
بهر خونریز هلالی تیغ خود کردی علم
در فن عاشق کشی آخر علم افراختی
هوش مصنوعی: برای کسی که خونریزی و کشتن عاشقانه را یاد گرفته، تیغ خود را به نمایش گذاشتی و در هنر عاشق کشی موفق شدی. در نهایت، این علم و مهارت را به او نشان دادی.