گنجور

شمارهٔ ۳۷۷

ای آنکه در نصیحت ما لب گشوده‌ای
معلوم می‌شود که تو عاشق نبوده‌ای
هر طعنه‌ای که بر دل آزرده کرده‌ای
بر زخم ما جراحت دیگر فزوده‌ای
گفتی: اگر دل تو ربودم به صبر کوش
صبری که بود، پیشتر از دل ربوده‌ای
گفتم: شنوده‌ام ز لبت ناسزای خویش
گفتا: سزاست هرچه از آن لب شنوده‌ای
ای دل وفا مجوی، که خوبان شهر را
ما آزموده‌ایم و تو هم آزموده‌ای
شادم که: بنده را سگ خود گفته‌ای ز لطف
ای من سگت، که بنده خود را ستوده‌ای
جوری، که از تو دید هلالی، به آن خوش است
آن جور نیست، بلکه ترحم نموده‌ای

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آنکه در نصیحت ما لب گشوده‌ای
معلوم می‌شود که تو عاشق نبوده‌ای
هوش مصنوعی: ای کسی که در نصیحت‌های ما صحبت می‌کنی، معلوم می‌شود که تو عشق را درک نکرده‌ای.
هر طعنه‌ای که بر دل آزرده کرده‌ای
بر زخم ما جراحت دیگر فزوده‌ای
هوش مصنوعی: هر گناه و حرف تند که به دل ما زدی، تنها بر دردهایمان افزوده و زخم‌هامان را عمیق‌تر کرده‌ای.
گفتی: اگر دل تو ربودم به صبر کوش
صبری که بود، پیشتر از دل ربوده‌ای
هوش مصنوعی: گفتی: اگر دل تو را به دست آورده‌ام، به صبر خود ادامه بده، چرا که صبر تو قبلاً از دل تو به دست آمده است.
گفتم: شنوده‌ام ز لبت ناسزای خویش
گفتا: سزاست هرچه از آن لب شنوده‌ای
هوش مصنوعی: به او گفتم که از زبان تو حرف‌های زشتی شنیده‌ام. او پاسخ داد: هر چه از آن لب شنیده‌ای، سزاوار است.
ای دل وفا مجوی، که خوبان شهر را
ما آزموده‌ایم و تو هم آزموده‌ای
هوش مصنوعی: ای دل، وفاداری نداشته باش، زیرا ما خوبان شهر را امتحان کرده‌ایم و تو هم تجربه‌ات را داری.
شادم که: بنده را سگ خود گفته‌ای ز لطف
ای من سگت، که بنده خود را ستوده‌ای
هوش مصنوعی: خوشحالم که تو به من، که بنده‌ی توام، گفته‌ای "سگ تو هستم" و این نشان از لطف توست، زیرا در اینجا تو به خودت هم ارزش قائل شده‌ای.
جوری، که از تو دید هلالی، به آن خوش است
آن جور نیست، بلکه ترحم نموده‌ای
هوش مصنوعی: نوع نگاه تو به هلالی، خوشایند است، اما این نگاه ناشی از مهربانی توست و به معنای واقعی آن نیست.