گنجور

شمارهٔ ۳۶۳

بخون نشست دلم، خار غم خلیده خلیده
بسیل داد مرا خون دل چکیده چکیده
براه عشق فتادم ز پا، دویده دویده
بجور خوی گرفتم ستم کشیده کشیده
تو نور چشم منی، جا درون دیده من کن
که دیده دیده المها، ترا ندیده ندیده
غزال وحشی من هست از رقیب گریزان
بلی، که میرود آهو ز سگ دویده دویده
خیال چشم تو کرد و ز خویش رفت هلالی
برنگ آهوی وحشی ز خود رمیده رمیده

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بخون نشست دلم، خار غم خلیده خلیده
بسیل داد مرا خون دل چکیده چکیده
هوش مصنوعی: دل من پر از غم و غصه شده و به خاطر این درد عمیق، همیشه در حال خون‌ریزی است. غم‌ها و مشکلات مانند خارهایی در دل من جا گرفته‌اند و من به شدت از آنها رنج می‌برم.
براه عشق فتادم ز پا، دویده دویده
بجور خوی گرفتم ستم کشیده کشیده
هوش مصنوعی: به خاطر عشق به بی‌راهه افتادم و به شدت دویدم. در این مسیر به خودم آسیب زدم و توانی برایم نمانده است، از ظلمی که تحمل کرده‌ام، خسته و ناتوان هستم.
تو نور چشم منی، جا درون دیده من کن
که دیده دیده المها، ترا ندیده ندیده
هوش مصنوعی: تو برای من مثل نوری هستی که چشمانم را روشن می‌کند، بیامو زمان حاضر ستاره‌ها، تو را ندیده‌ام و از این نظر هنوز ناشناخته‌ای.
غزال وحشی من هست از رقیب گریزان
بلی، که میرود آهو ز سگ دویده دویده
هوش مصنوعی: غزال من از رقیب فراری است و مانند آهو که از سگ فرار می‌کند، در حال دویدن است.
خیال چشم تو کرد و ز خویش رفت هلالی
برنگ آهوی وحشی ز خود رمیده رمیده
هوش مصنوعی: خیال چشمان تو مثل هلالی است که به شکل آهوی وحشی از خود دور شده و فراری است.