گنجور

شمارهٔ ۳۶۴

دردا! که باز ما را دردی عجب رسیده
هم دل ز دست رفته، هم جان بلب رسیده
آن ماهرو که با من شبها بروز کردی
رفتست و در فراقش روزم بشب رسیده
کی باشد آنکه: بینم از دولت وصالش
اندوه و درد رفته، عیش و طرب رسیده؟
مشکل که در قیامت بینند اهل دوزخ
آنها که بر تو از من از تاب و تب رسیده
غیر از طلب، هلالی، کاری مکن درین ره
هرکس رسیده جایی، بعد از طلب رسیده

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دردا! که باز ما را دردی عجب رسیده
هم دل ز دست رفته، هم جان بلب رسیده
هوش مصنوعی: ای وای! چه غم‌انگیز است که دوباره به درد عجیبی مبتلا شده‌ایم، هم دل‌مان را از دست داده‌ایم و هم جان‌مان در وضعیتی بد قرار گرفته است.
آن ماهرو که با من شبها بروز کردی
رفتست و در فراقش روزم بشب رسیده
هوش مصنوعی: آن چهره زیبا که شب‌ها به محبتش می‌گذرانیدم، از کنارم رفته و حالا روزهای من به شب‌های دلتنگی بدل شده است.
کی باشد آنکه: بینم از دولت وصالش
اندوه و درد رفته، عیش و طرب رسیده؟
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که من ببینم از نعمت وصال او، غم و درد رفته و شادابی و خوشحالی آمده باشد؟
مشکل که در قیامت بینند اهل دوزخ
آنها که بر تو از من از تاب و تب رسیده
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اهل جهنم متوجه می‌شوند که کسانی که به خاطر عشق و اشتیاقشان به تو و حال و هوایت به سختی افتاده بودند، دچار چه درد و رنجی شده‌اند.
غیر از طلب، هلالی، کاری مکن درین ره
هرکس رسیده جایی، بعد از طلب رسیده
هوش مصنوعی: از هیچ چیزی جز طلب، هلالی، دست برندار و در این مسیر هر کسی که به جایی رسیده، تنها پس از طلب به آنجا رسیده است.