گنجور

شمارهٔ ۳۶۱

بر بستر هلاکم، بیمار و زار مانده
کارم ز دست رفته، دستم ز کار مانده
رفتست وصل جانان، ماندست جان بزاری
ای کاشکی! نماندی این جان زار مانده
من کیستم؟ غریبی، از وصل بی نصیبی
هجران یار دیده، دور از دیار مانده
در دل ز گلعذاری، بودست خار خاری
آن دل نمانده، اما آن خار خار مانده
با آنکه در هوایش، خاکم بگرد رفته
او را هنوز از من بر دل غبار مانده
هر جا که من براهی خود را باو رساندم
او تیز در گذشته، من شرمسار مانده
وه! چون کنم؟ هلالی، کان ماه با رقیبان
فارغ نشسته و من در انتظار مانده

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر بستر هلاکم، بیمار و زار مانده
کارم ز دست رفته، دستم ز کار مانده
هوش مصنوعی: در حالتی ناامید و ناتوانی به سر می‌برم، و همه چیز از دستم رفته است؛ حتی توانایی‌ام برای انجام کارها از بین رفته و در وضعیت بدی قرار دارم.
رفتست وصل جانان، ماندست جان بزاری
ای کاشکی! نماندی این جان زار مانده
هوش مصنوعی: وصل محبوب رفته است، جان من نیز با آن همراه شده، ای کاش که تو هم زنده می‌بودéri! ای کاش که این جان رنجور و تنها نمی‌ماند.
من کیستم؟ غریبی، از وصل بی نصیبی
هجران یار دیده، دور از دیار مانده
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم؟ غریبی هستم که از وصال و نزدیکی محرومم. دوری از یار را تجربه کرده‌ام و در جایی دور از سرزمین خود به سر می‌برم.
در دل ز گلعذاری، بودست خار خاری
آن دل نمانده، اما آن خار خار مانده
هوش مصنوعی: در دل عاشق، گلی زیبا رشد کرده است، اما از بین رفتن دل او باعث شده که فقط خاری از آن عشق باقی بماند. این خار، یادآور درد و رنجی است که در دل او وجود داشته است.
با آنکه در هوایش، خاکم بگرد رفته
او را هنوز از من بر دل غبار مانده
هوش مصنوعی: با اینکه در کنار و هوای او هستم و خود را فدای او کرده‌ام، اما هنوز اثر او بر دلم باقی مانده است.
هر جا که من براهی خود را باو رساندم
او تیز در گذشته، من شرمسار مانده
هوش مصنوعی: هر جا که من تلاش کردم خودم را به او برسانم، او زودتر از من رفته و من خجالت‌زده مانده‌ام.
وه! چون کنم؟ هلالی، کان ماه با رقیبان
فارغ نشسته و من در انتظار مانده
هوش مصنوعی: چه کنم؟ هلالی، این ماه زیبا در کنار رقیبانش بی‌خبر از من است و من در حسرت ملاقات او مانده‌ام.