شمارهٔ ۳۵۵
چشم او می خورده و خود را خراب انداخته
تا نبیند سوی من، خود را بخواب انداخته
چیست دانی پردهای غنچه بر رخسار گل؟
جلوه حسن تو او را در حجاب انداخته
چون نگردد عمر من کوته؟ که آن زلف دراز
رشته جان مرا در پیچ و تاب انداخته
یارب، آن زلفست بر روی تو؟ یا خود باغبان
سنبل تر چیده و بر آفتاب انداخته
با وجود آنکه ما را تاب دیدار تو نیست
گه گهی آیی برون، آن هم نقاب انداخته
گر بکویت هر دم آیم، بگذرم، عیبم مکن
شوق دیدار توام در اضطراب انداخته
بی تو در گلشن هلالی نیست خرم، بلکه او
دوزخی دیدست و خود را در عذاب انداخته
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم او می خورده و خود را خراب انداخته
تا نبیند سوی من، خود را بخواب انداخته
هوش مصنوعی: چشم او به من توجهی ندارد و به همین دلیل خود را دچار خواب و بیخبری کرده تا مرا نبیند.
چیست دانی پردهای غنچه بر رخسار گل؟
جلوه حسن تو او را در حجاب انداخته
هوش مصنوعی: آیا میدانی که پردههای غنچه بر روی چهره گل چه معنی دارد؟ زیبایی تو آنقدر درخشان است که او را در پوششی پنهان کرده است.
چون نگردد عمر من کوته؟ که آن زلف دراز
رشته جان مرا در پیچ و تاب انداخته
هوش مصنوعی: چرا عمرم کوتاه نمیشود؟ زیرا زلف بلند آن معشوق، جانم را در پیچ و تاب قرار داده است.
یارب، آن زلفست بر روی تو؟ یا خود باغبان
سنبل تر چیده و بر آفتاب انداخته
هوش مصنوعی: ای پروردگار، آیا آن زلفهای زیبا که بر چهرهات میافتد خود به خود هستند، یا باغبانی آنها را چیده و در آفتاب قرار داده است؟
با وجود آنکه ما را تاب دیدار تو نیست
گه گهی آیی برون، آن هم نقاب انداخته
هوش مصنوعی: با اینکه ما نمیتوانیم برای دیدن تو تحمل کنیم، اما گاهی با چهرهای پوشیده و پنهانی نزد ما میآیی.
گر بکویت هر دم آیم، بگذرم، عیبم مکن
شوق دیدار توام در اضطراب انداخته
هوش مصنوعی: اگر هر لحظه به سراغت بیایم، این به معنی ضعف من نیست. شوق دیدار تو باعث شده که در حالتی از اضطراب به سر ببرم.
بی تو در گلشن هلالی نیست خرم، بلکه او
دوزخی دیدست و خود را در عذاب انداخته
هوش مصنوعی: بدون تو در باغ و گلستان هیچ خوشی وجود ندارد؛ بلکه او (منظور کسی دیگر است) جهنمی را تجربه کرده و خود را در عذاب قرار داده است.