گنجور

شمارهٔ ۳۵۲

یار وداع می کند، تاب وداع یار کو؟
وعده وصل می دهد، طاقت انتظار کو؟
نسبت روی خوب او با مه و مهر چون کنم؟
عارض مهر و ماه را طره مشکبار کو؟
یار نو و بهار نو باعث مجلسست و می
ساغر لاله گون کجا؟ ساقی گل عذار کو؟
وه! که بر آستان تو گشت رقیب معتبر
پیش سگ درت مرا این قدر اعتبار کو؟
طبع هلالی، از جهان، سوی عدم کشد ولی
رفت بباد نیستی، خوشتر ازین دیار کو؟

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار وداع می کند، تاب وداع یار کو؟
وعده وصل می دهد، طاقت انتظار کو؟
هوش مصنوعی: دوست از من جدا می‌شود، اما من چطور می‌توانم این جدایی را تحمل کنم؟ او وعده دیدار می‌دهد، اما من چطور می‌توانم این انتظار طولانی را تحمل کنم؟
نسبت روی خوب او با مه و مهر چون کنم؟
عارض مهر و ماه را طره مشکبار کو؟
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم زیبایی چهره‌اش را با زیبایی مه و خورشید مقایسه کنم؟ در حالی که موهای سیاهش را نمی‌توان با چهره‌ی مه و ماه مقایسه کرد؟
یار نو و بهار نو باعث مجلسست و می
ساغر لاله گون کجا؟ ساقی گل عذار کو؟
هوش مصنوعی: محبوب تازه و بهار جدید موجب شادابی و خوشی در جمع ماست، اما کجا می‌توانیم می‌گسار خوش سیمای خود را پیدا کنیم؟
وه! که بر آستان تو گشت رقیب معتبر
پیش سگ درت مرا این قدر اعتبار کو؟
هوش مصنوعی: آه! که چقدر برای رقیب تو احترام و اعتبار قائل شده‌اند که حتی قبل از سگ درگاهت به او ارادت می‌ورزند؛ ولی من که به تو عشق می‌ورزم، هیچ اعتباری ندارم.
طبع هلالی، از جهان، سوی عدم کشد ولی
رفت بباد نیستی، خوشتر ازین دیار کو؟
هوش مصنوعی: وجود هلالی، به سمت عدم و نابودی می‌رود، اما رفتن به بادی از عدم و نیستی، برایش بهتر از این دنیای مادی است. کجا می‌تواند همچون این دنیا باشد؟