شمارهٔ ۳۴۷
ما ز یک جانب، رقیب از یک طرف در کوی تو
روی با ما کن، که چشم او نبیند روی تو
دیده نااهل و روی این چنین، حیفست، حیف!
چشم بد، یارب، نیفتد بر رخ نیکوی تو!
بعد ازین سر از سر زانو نخواهم برگرفت
تا نبینم غیر را زین بیش همزانوی تو
می کنی بیداد و میگویی که: این خوی منست
این چه خوی و این چه بیدادست؟ داد از خوی تو!
چون نیامیزی بمن، در کوی خود زارم مکش
خون من، باری، نیامیزد بخاک کوی تو
ما چو از هر سو بخاک کویت آوردیم رو
بعد ازین روی نیاز ما و خاک کوی تو
خاک ره گشتم، گر آب دیده بگذارد مرا
همره باد صبا برخیزم، آیم سوی تو
همچو ماه نو هلالی خم نگشتی شام غم
گر نبودی مایل طاق خم ابروی تو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما ز یک جانب، رقیب از یک طرف در کوی تو
روی با ما کن، که چشم او نبیند روی تو
هوش مصنوعی: ما از یک سو به تو توجه داریم و رقیب هم از سوی دیگر. در کوی تو با ما برخورد کن، چون چشم رقیب به زیبایی تو نرسد.
دیده نااهل و روی این چنین، حیفست، حیف!
چشم بد، یارب، نیفتد بر رخ نیکوی تو!
هوش مصنوعی: چشم نادان و چهرهات اینگونه، بسیار افسوسانگیز است! کاش کسی چشم بد نداشته باشد بر چهره زیبا و دلانگیز تو!
بعد ازین سر از سر زانو نخواهم برگرفت
تا نبینم غیر را زین بیش همزانوی تو
هوش مصنوعی: دیگر سرم را از زانو نخواهم برداشت تا زمانی که غیر از تو را نبینم.
می کنی بیداد و میگویی که: این خوی منست
این چه خوی و این چه بیدادست؟ داد از خوی تو!
هوش مصنوعی: تو در حق دیگران ظلم میکنی و ادعا میکنی که این رفتار ذات من است. اما واقعاً این چه نوع رفتاری است و این ظلم چیست؟ خودت را باید محکوم کنی!
چون نیامیزی بمن، در کوی خود زارم مکش
خون من، باری، نیامیزد بخاک کوی تو
هوش مصنوعی: اگر به من نپردازی، در محله خودم زاری نکن، زیرا خون من را نریز. به هر حال، خاک کوی تو به من آغشته نخواهد شد.
ما چو از هر سو بخاک کویت آوردیم رو
بعد ازین روی نیاز ما و خاک کوی تو
هوش مصنوعی: ما از هر طرف به خاک کوی تو آمدهایم و از این به بعد، تنها روی ما خواهش و نیاز به تو و خاک کوی تو خواهد بود.
خاک ره گشتم، گر آب دیده بگذارد مرا
همره باد صبا برخیزم، آیم سوی تو
هوش مصنوعی: من به خاک تبدیل شدم، اگر اشکهایم اجازه دهند، با نسیم صبا برمیخیزم و به سمت تو میآیم.
همچو ماه نو هلالی خم نگشتی شام غم
گر نبودی مایل طاق خم ابروی تو
هوش مصنوعی: اگر شبی تاریک و غمانگیز نبودی، شبیه هلال ماه نو نمیتوانستم خمیدگی زیبای ابروی تو را احساس کنم.