شمارهٔ ۳۴۶
سازم قدم ز دیده و آیم بسوی تو
تا هر قدم بدیده کشم خاک کوی تو
روی تو خوب و خوی تو بد، آه! چون کنم؟
ای کاش! همچو روی تو می بود خوی تو
منما جمال خویش بهر کج نظر، که نیست
چشم بدان مناسب روی نکوی تو
جان و دل آرزوی وصال تو کرده اند
من نیز کرده با دل و جان آرزوی تو
چون من هلاک روی توام، رخ ز من متاب
بگذار تا: هلاک شوم پیش روی تو
ای دل، ز دیده گریه شادی طمع مدار
کین آب رفته باز نیاید بجوی تو
ساقی، مران ز مجلس خویشم، که خو گرفت
دستم بجام باده و چشمم بروی تو
گفتی: کنم هلالی دیوانه را علاج
ای من غلام سلسله مشک بوی تو
از لطف گفته ای که: هلالی غلام ماست
ای من غلام لطف چنین گفتگوی تو
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سازم قدم ز دیده و آیم بسوی تو
تا هر قدم بدیده کشم خاک کوی تو
هوش مصنوعی: من به سمت تو میآیم و هر قدمی که برمیدارم، خاک راه تو را به چشم میآورم.
روی تو خوب و خوی تو بد، آه! چون کنم؟
ای کاش! همچو روی تو می بود خوی تو
هوش مصنوعی: تو زیبایی به ظاهر، اما اخلاق تو زشت است؛ آه! چه کنم؟ ای کاش که اخلاق تو هم همچون جمال تو زیبا بود.
منما جمال خویش بهر کج نظر، که نیست
چشم بدان مناسب روی نکوی تو
هوش مصنوعی: بخاطر نگرش معیوب برخی افراد، زیبایی خود را به نمایش نگذار، زیرا چشمان آنها درک شایستهای از زیبایی تو ندارند.
جان و دل آرزوی وصال تو کرده اند
من نیز کرده با دل و جان آرزوی تو
هوش مصنوعی: جان و دل من به شدت منتظر وصال و دیدار تو هستند، و من هم با تمام قلب و روح خود این آرزو را دارم که تو را ببینم.
چون من هلاک روی توام، رخ ز من متاب
بگذار تا: هلاک شوم پیش روی تو
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی تو از پا درآمدهام، پس لطفاً رویت را از من برنگردان. بگذار تمام وجودم در برابر تو فنا شود.
ای دل، ز دیده گریه شادی طمع مدار
کین آب رفته باز نیاید بجوی تو
هوش مصنوعی: ای دل، امید نداشته باش که اشکهای شادیت از چشمانت بازگردد، زیرا آن آب که رفته، هرگز به جوی تو نخواهد برگشت.
ساقی، مران ز مجلس خویشم، که خو گرفت
دستم بجام باده و چشمم بروی تو
هوش مصنوعی: شرابدهنده، مرا از مجلس خود دور نکن، زیرا که در اینجا به جام شراب عادت کردهام و چشمم تنها به روی توست.
گفتی: کنم هلالی دیوانه را علاج
ای من غلام سلسله مشک بوی تو
هوش مصنوعی: گفتی که برای درمان دیوانگی هلالی، به من کمک کن، ای کسی که من به تو بسیار ارادت دارم و بوی مشک تو را همیشه حس میکنم.
از لطف گفته ای که: هلالی غلام ماست
ای من غلام لطف چنین گفتگوی تو
هوش مصنوعی: تو به خوبی گفتهای که هلالی از ماست و من هم از لطف تو به این مقام نائل آمدهام.