گنجور

شمارهٔ ۳۴۴

بیا، تا نقد جان را برفشانم در هوای تو
بنه پا بر سرم، تا سر نهم بر خاک پای تو
معاذالله! مرا در دادن جان نیست تقصیری
نه یک جان بلکه گر صد جان بود، سازم فدای تو
مرا تا مبتلا کردی، اسیر صد بلا کردی
که، یارب، هیچکس هرگز نگردد مبتلای تو!
تو، ای نازک دل، آخر با جفا آزرده می گردی
مبادا آنکه باشد آه سردی در قفای تو!
ازان لب جان مده کس را، وگر خواهی که جان بخشی
مرا، باری، که من جان داده ام عمری برای تو
مکن اظهار شکر از شیوه مهر و وفای من
که اینها نیست هرگز در خور جور و جفای تو
هلالی را بشمشیر تغافل بی گنه کشتی
گناه خود نمی داند، تو دانی و خدای تو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا، تا نقد جان را برفشانم در هوای تو
بنه پا بر سرم، تا سر نهم بر خاک پای تو
هوش مصنوعی: بیا، تا جانم را در عشق تو نثار کنم. بر سرم پا بگذار تا من سرم را بر خاک پای تو بگذارم.
معاذالله! مرا در دادن جان نیست تقصیری
نه یک جان بلکه گر صد جان بود، سازم فدای تو
هوش مصنوعی: به هیچ وجه! من در مورد دادن جان خود تقصیری ندارم، نه فقط یک جان، بلکه اگر صد جان هم داشتم، همه آنها را فدای تو می‌کردم.
مرا تا مبتلا کردی، اسیر صد بلا کردی
که، یارب، هیچکس هرگز نگردد مبتلای تو!
هوش مصنوعی: تو مرا دچار سختی‌ها کردی و در بند مشکلات انداختی، اما ای خدا، هیچ‌کس هرگز به درد و بلای تو دچار نشود!
تو، ای نازک دل، آخر با جفا آزرده می گردی
مبادا آنکه باشد آه سردی در قفای تو!
هوش مصنوعی: تو ای دل نازک، مراقب باش که نرسی به جفا و آزار، زیرا ممکن است که آسیب عمیقی به تو برسد و غم سنگینی در دلت باقی بماند.
ازان لب جان مده کس را، وگر خواهی که جان بخشی
مرا، باری، که من جان داده ام عمری برای تو
هوش مصنوعی: از آن لب شیرین خود کسی را ناامید نکن، و اگر می‌خواهی به من جان ببخشی، بگذار بدان که من تمام عمرم را برای تو فدای کرده‌ام.
مکن اظهار شکر از شیوه مهر و وفای من
که اینها نیست هرگز در خور جور و جفای تو
هوش مصنوعی: از محبت و وفای من هرگز قدردانی نکن، زیرا این خوبی‌ها هیچ‌گاه شایسته‌ی ظلم و بی‌وفایی تو نیستند.
هلالی را بشمشیر تغافل بی گنه کشتی
گناه خود نمی داند، تو دانی و خدای تو
هوش مصنوعی: هلالی به دست شمشیری که از روی بی‌توجهی او را زد، کشته شد و او بی‌گناه می‌داند که دلیل این کشته شدن گناه خود او نیست، ولی تو و خدایت از این موضوع آگاه هستید.