شمارهٔ ۳۳۸
چند سوزی داغها بر دست؟ آه از دست تو
گاه از داغ تو مینالیم و گاه از دست تو
تا ترا بر دست ظاهر شد سیاهی های داغ
روزگار دردمندان شد سیاه از دست تو
تو نهاده داغها بر دست چون گلدسته ای
من بخود پیچیده چون شاخ گیاه از دست تو
مردم از داغ و دگر چون خار و خاشاکم مسوز
تا نسوزد خرمن من همچو کاه از دست تو
این چه بیدادست؟ کز هر جانب، ای سلطان حسن
داد میخواهد چو من صد داد خواه از دست تو
هیچ دانی چیست این داغ سیه بر روی ماه؟
عارض خود را سیه کردست ماه از دست تو
پیش ازین از داغ نومیدی هلالی را مسوز
چند سوزد دردمند بی گناه از دست تو؟
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند سوزی داغها بر دست؟ آه از دست تو
گاه از داغ تو مینالیم و گاه از دست تو
هوش مصنوعی: چقدر زخمها بر دستان ما سوز میآورند؟ ای کاش از داغهای تو به خود مینالیدیم، اما گاهی از خود تو نیز رنج میبریم.
تا ترا بر دست ظاهر شد سیاهی های داغ
روزگار دردمندان شد سیاه از دست تو
هوش مصنوعی: زمانی که مشکلات و سختیهای زندگی بر تو نمایان شد، تأثیر منفی آن بر درد و رنج دیگران نیز قابل مشاهده است.
تو نهاده داغها بر دست چون گلدسته ای
من بخود پیچیده چون شاخ گیاه از دست تو
هوش مصنوعی: تو زخمها و دردها را بر دستانم گذاشتهای، مانند گلدستهای که در آسمان بلند است. من نیز به خود پیچیدهام و مانند شاخ گیاهان، تحت تأثیر تو هستم.
مردم از داغ و دگر چون خار و خاشاکم مسوز
تا نسوزد خرمن من همچو کاه از دست تو
هوش مصنوعی: من از درد و رنج مردم بسیار آسیبپذیر هستم و مانند خاشاک و چیزهای بیارزش میسوزم. پس لطفاً مرا نسوزان تا خرمن زندگیام مثل کاه از بین نرود.
این چه بیدادست؟ کز هر جانب، ای سلطان حسن
داد میخواهد چو من صد داد خواه از دست تو
هوش مصنوعی: این چه فاجعهای است که از هر سو، ای سلطان، حسن، طلب کمک میشود؟ چرا که مثل من، صدها دادخواه از دست تو کمک میخواهند.
هیچ دانی چیست این داغ سیه بر روی ماه؟
عارض خود را سیه کردست ماه از دست تو
هوش مصنوعی: آیا میدانی این علامت تاریک بر چهره ماه چیست؟ ماه به خاطر تو صورتش را تیره کرده است.
پیش ازین از داغ نومیدی هلالی را مسوز
چند سوزد دردمند بی گناه از دست تو؟
هوش مصنوعی: قبل از این، از داغ ناامیدی، هلالی را نسوزان. چند بار باید درد کشیده شود بیگناه از دست تو؟

هلالی جغتایی