شمارهٔ ۳۳۱
ندارم قوت اظهار درد خویشتن با او
مرا این درد کشت، آیا که گوید درد من با او؟
هوس دارم که: آید بر سر بالین من، تا من
وصیت را بهانه سازم و گویم سخن با او
مه من یوسف مصرست و خلقی عاشق رویش
چو یعقوب و زلیخا هر طرف صد مرد و زن با او
تنم چون رشته ای شد زان قبا گلگون و خوش حالم
که باری می توان گنجید در یک پیرهن با او
من و کنج غم و روز سیاه و خون دل خوردن
کیم، تا می خورم شبها در اطراف چمن با او؟
بتن در صحبت خلقم، بجان در خدمت جانان
عجایب خلوتی دارم میان انجمن با او
هلالی، از کمال شعر، دارد منصب شاهی
که شور خسروست و نازکی های حسن با او
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ندارم قوت اظهار درد خویشتن با او
مرا این درد کشت، آیا که گوید درد من با او؟
هوش مصنوعی: من نمیتوانم دردهایم را به او بگویم، چون هیچ نیرویی برای بیان آن ندارم. این درد مرا به زحمت انداخته است. آیا او میتواند درد من را احساس کند؟
هوس دارم که: آید بر سر بالین من، تا من
وصیت را بهانه سازم و گویم سخن با او
هوش مصنوعی: آرزو دارم کسی بر بالین من بیاید تا بتوانم وصیتی کنم و با او صحبت بکنم.
مه من یوسف مصرست و خلقی عاشق رویش
چو یعقوب و زلیخا هر طرف صد مرد و زن با او
هوش مصنوعی: ماه من مانند یوسف مصری است و مردم عاشق چهرهاش هستند، مانند یعقوب و زلیخا. در هر سو صدها مرد و زن به خاطر او گرد آمدهاند.
تنم چون رشته ای شد زان قبا گلگون و خوش حالم
که باری می توان گنجید در یک پیرهن با او
هوش مصنوعی: بدن من همچون رشتهایست که از آن لباس زیبا و خوشرنگ درست شده است و من خوشحالم که به خاطر او میتوانم در یک پیراهن با او جمع شوم.
من و کنج غم و روز سیاه و خون دل خوردن
کیم، تا می خورم شبها در اطراف چمن با او؟
هوش مصنوعی: من در گوشهای از غم و در روزهای تیره و تار، در حال خون دل خوردن هستم. اما در شبها وقتی کنار چمن هستم، با او مینوشم.
بتن در صحبت خلقم، بجان در خدمت جانان
عجایب خلوتی دارم میان انجمن با او
هوش مصنوعی: در جمع دیگران مشغول صحبت هستم، اما در دل، به خاطر محبوبم تجربیات و رازهای عمیقی دارم که فقط در خلوت با او وجود دارد.
هلالی، از کمال شعر، دارد منصب شاهی
که شور خسروست و نازکی های حسن با او
هوش مصنوعی: هلالی به درجهای از زیبایی و کمال در شعر رسیده که مانند یک پادشاه در دنیای شعر به شمار میرود و شور و عشق و لطافتهای زیبایی در اشعارش نمایان شده است.

هلالی جغتایی