گنجور

شمارهٔ ۳۳۰

خوش باشد اگر باشم در طرف چمن با او
من باشم و او باشد، او باشد و من با او
بر هم زدن چشمش جان می برد از مردم
کی زنده توان بودن یک چشم زدن با او؟
با او چو پس از عمری خواهم سخنی گویم
هرگز نشود پیدا تقریب سخن با او
جانم بر جانانست، من خود تن بی جانم
آری ز کجا باشد جان در تن و تن با او؟
تا عهد شکست آن مه بگداخت هلالی را
دیدی که چه کرد آخر، آن عهدشکن با او؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوش باشد اگر باشم در طرف چمن با او
من باشم و او باشد، او باشد و من با او
هوش مصنوعی: خوشحال‌کننده است اگر من در کنار چمن باشم و او هم پیش من باشد، و تنها در کنار همدیگر باشیم.
بر هم زدن چشمش جان می برد از مردم
کی زنده توان بودن یک چشم زدن با او؟
هوش مصنوعی: نگاهمان به هم بیفتد، جان انسان را می‌گیرد. چگونه ممکن است که کسی بتواند در یک چشم به هم زدن با او زنده بماند؟
با او چو پس از عمری خواهم سخنی گویم
هرگز نشود پیدا تقریب سخن با او
هوش مصنوعی: وقتی بعد از مدت‌ها با او صحبت می‌کنم، هرگز نمی‌توانم احساسات واقعی‌ام را به‌درستی بیان کنم.
جانم بر جانانست، من خود تن بی جانم
آری ز کجا باشد جان در تن و تن با او؟
هوش مصنوعی: من جانم به خاطر محبوبم است، من تنها یک جسم بی‌روح هستم. پس چگونه ممکن است جان در تن باشد، در حالی که تن خود بدون اوست؟
تا عهد شکست آن مه بگداخت هلالی را
دیدی که چه کرد آخر، آن عهدشکن با او؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که آن محبوب به وعده‌اش وفا نکرد، تو هم از خودت نشانی نداریتی. حالا ببین آن کسی که به عهدش وفا نکرد، چه سرنوشتی برای خودش رقم زد.