شمارهٔ ۳۲۱
بهر خون ریز دلم، ترک کمان ابروی من
راست چون تیر آمد و بنشست در پهلوی من
شب دل گم گشته می جستم بگرد کوی او
گفت: ای بیدل، چه میجویی بگرد کوی من؟
پیش و پس تا چند در روی رقیبان بنگری؟
روی ایشان را مبین، شرمی بدار از روی من
از تو این قیدی که من دارم، خلاصی مشکلست
کز خم زلف تو زنجیریست بر هر موی من
چشمت از مستی فتد هر گوشه ای، در حیرتم
زین که هرگز گوشه چشمت نیفتد سوی من
چین ابروی تو نتوانم کشیدن بیش ازین
کز کمانت عاجز آمد قوت بازوی من
با تو چون گوید هلالی: ظلم و بدخویی مکن
هر چه میخواهی بکن، ای ظالم بدخوی من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بهر خون ریز دلم، ترک کمان ابروی من
راست چون تیر آمد و بنشست در پهلوی من
هوش مصنوعی: برای دل خونین من، به مانند تیر، کمانی که ابروی من را میشکند به سمت من روانه شد و در کنارم نشسته است.
شب دل گم گشته می جستم بگرد کوی او
گفت: ای بیدل، چه میجویی بگرد کوی من؟
هوش مصنوعی: در دل شب، در جستجوی کسی که گم شده بودم، به کوچههای او سر میزدم. او به من گفت: ای بیدل، چرا به دنبال چیزی میگردی؟ به جای آن، به کوچه من بیا.
پیش و پس تا چند در روی رقیبان بنگری؟
روی ایشان را مبین، شرمی بدار از روی من
هوش مصنوعی: چند بار باید به رقیبان نگاه کنی؟ به چهره آنها نگاه نکن، به چهره من توجه کن و از آن شرم داشته باش.
از تو این قیدی که من دارم، خلاصی مشکلست
کز خم زلف تو زنجیریست بر هر موی من
هوش مصنوعی: از تو قید و بندی دارم که رهایی از آن بسیار دشوار است، زیرا هر موی من به زنجیری از خم زلف تو گرفتار شده است.
چشمت از مستی فتد هر گوشه ای، در حیرتم
زین که هرگز گوشه چشمت نیفتد سوی من
هوش مصنوعی: چشمان تو از سر مستی به هر سمتی مینگرند و من در حیرتم که چرا هرگز نگاهت به من نمیافتد.
چین ابروی تو نتوانم کشیدن بیش ازین
کز کمانت عاجز آمد قوت بازوی من
هوش مصنوعی: من دیگر نمیتوانم ابروی تو را بکشید، زیرا قدرت من از تیر کمان تو کمتر است و ناتوانی من را نشان میدهد.
با تو چون گوید هلالی: ظلم و بدخویی مکن
هر چه میخواهی بکن، ای ظالم بدخوی من
هوش مصنوعی: با تو چه بگوید هلالی: ظلم و بدرفتاری نکن، هر کاری که میخواهی انجام بده، ای ظالم و بدخلق من.

هلالی جغتایی