شمارهٔ ۳۲۰
گهی لطفست و گاهی قهر کار دلربای من
ولی لطف از برای دیگران، قهر از برای من
بخوبان تا وفا کردم جفا دیدم، بحمدالله
که تقریب جفای خوبرویان شد وفای من
دعای خویش را شایسته احسان نمیدانم
خوشم گر لایق دشنام هم باشد دعای من
بدرد عشق خو کردم، ندارم تاب بیداری
طبیبا، ترک درمان کن، که درد آمد دوای من
بلای من شد این بالا، خدا را، پیش من بنشین
نمیخواهم که پیش دیگران آید بلای من
ز اشک خود بخون آغشته ام، سوی تو چون آیم
که بر خاک درت جا نیست پاکان را، چه جای من؟
هلالی، بعد ازین خواهم: قدم از فرق سر سازم
که در راهش سر من رشکها دارد بپای من
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گهی لطفست و گاهی قهر کار دلربای من
ولی لطف از برای دیگران، قهر از برای من
هوش مصنوعی: دلربای من گاه با محبت و گاه با خشم با من رفتار میکند، اما محبت او برای دیگران است و خشمش مخصوص من.
بخوبان تا وفا کردم جفا دیدم، بحمدالله
که تقریب جفای خوبرویان شد وفای من
هوش مصنوعی: من با خوبان وفا کردم، اما از آنها جفا دیدم. خوشحالم که به این ترتیب، جفای آنها به من وفا شده است.
دعای خویش را شایسته احسان نمیدانم
خوشم گر لایق دشنام هم باشد دعای من
هوش مصنوعی: من دعاهای خود را شایسته احسان نمیدانم و خوشحالم اگر دعاهایم حتی لایق دشنام هم باشد.
بدرد عشق خو کردم، ندارم تاب بیداری
طبیبا، ترک درمان کن، که درد آمد دوای من
هوش مصنوعی: من به درد عشق عادت کردهام و دیگر طاقت بیداری را ندارم. ای طبیب، درمانم را رها کن؛ چون این درد برای من همانند دارو است.
بلای من شد این بالا، خدا را، پیش من بنشین
نمیخواهم که پیش دیگران آید بلای من
هوش مصنوعی: این بالا در زندگی من به مشکلات و دردسرها تبدیل شده است. ای خدا، تو پیش من بنشین و نگذار دیگران درگیر این مشکلات شوند.
ز اشک خود بخون آغشته ام، سوی تو چون آیم
که بر خاک درت جا نیست پاکان را، چه جای من؟
هوش مصنوعی: من از اشک های خود به خون آغشته شدهام. حالا چگونه میتوانم به سوی تو بیایم، در حالی که بر روی خاک درگاه تو جایی برای پاکان نیست و من چه جایگاهی دارم؟
هلالی، بعد ازین خواهم: قدم از فرق سر سازم
که در راهش سر من رشکها دارد بپای من
هوش مصنوعی: هلالی، از این به بعد میخواهم که آنقدر به قدری از خود گذشتگی کنم که حتی در مسیر او، سرم به اندازهی رشک در مقابل پای من باشد.

هلالی جغتایی