گنجور

شمارهٔ ۳۱۵

تا بکی تند شوی بهر جفای دل من؟
چند روزی بوفا کوش برای دل من
گر تو میداشتی این آتش پنهان، که مراست
دل بی رحم تو میسوخت، چه جای دل من؟
حاش لله! که دلم ترک تو گوید بجفا
کز جفاهای تو بیشست وفای دل من
زان دو گیسوی دلاویز چه امکان گریز؟
که دو زنجیر نهادند بپای دل من
هر طبیبی که خبر داشت ز بیماری عشق
غیر وصل تو نفرمود دوای دل من
دل گرفتار بلاییست، هلالی، که مپرس
کس گرفتار مبادا ببلای دل من!

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا بکی تند شوی بهر جفای دل من؟
چند روزی بوفا کوش برای دل من
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی به خاطر ظلمی که به دل من کرده‌ای تند و عصبی باشی؟ چند روزی برای قلب من کمی محبت و وفا نشان بده.
گر تو میداشتی این آتش پنهان، که مراست
دل بی رحم تو میسوخت، چه جای دل من؟
هوش مصنوعی: اگر تو این آتش پنهان را می‌دانستی، که دل بی‌رحم تو مرا می‌سوزاند، پس دل من چه جایی دارد؟
حاش لله! که دلم ترک تو گوید بجفا
کز جفاهای تو بیشست وفای دل من
هوش مصنوعی: به خدا قسم! دل من نمی‌تواند از تو دور شود، چون غمش بیشتر از وفاداری و محبت من به توست.
زان دو گیسوی دلاویز چه امکان گریز؟
که دو زنجیر نهادند بپای دل من
هوش مصنوعی: از آن دو گیسوی زیبا که دیگر نمی‌توان فرار کرد، زیرا دو زنجیر بر پای دل من بسته‌اند.
هر طبیبی که خبر داشت ز بیماری عشق
غیر وصل تو نفرمود دوای دل من
هوش مصنوعی: هر پزشکی که از بیماری عشق باخبر بود، هیچ راه درمانی برای دل من جز وصل تو ارائه نکرد.
دل گرفتار بلاییست، هلالی، که مپرس
کس گرفتار مبادا ببلای دل من!
هوش مصنوعی: دل من دچار یک مصیبت است، و این مشکل به حدی عمیق است که نمی‌توان از آن پرسید. امیدوارم هیچ‌کس به درد و بلای دل من دچار نشود!