شمارهٔ ۳۱۰
بخاک پای تو، ای سرو ناز پرور من
که جز هوای وصال تو نیست در سر من
براه عشق تو خاکم، طریق من اینست
درین طریق نباشد کسی برابر من
غم تو در دل تنگم نشست و منفعلم
که نیست لایق تو کلبه محقر من
ز جلوه سمن و سرو دل نیاساید
کجاست سرو سهی قامت سمن بر من؟
ز ترک مست من، ای زاهدان، کناره کنید
که نیست هیچ مسلمان حریف کافر من
حذر کنید، رقیبان، ز سیل مژگانم
که دردمندم و خون می چکد ز خنجر من
عتاب کرد و جفا نیز می کند، هیهات!
هنوز تا چه کند طالع ستمگر من؟
هلالی، از می عشرت مرا نصیبی نیست
مگر به خون جگر پر کنند ساغر من
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بخاک پای تو، ای سرو ناز پرور من
که جز هوای وصال تو نیست در سر من
هوش مصنوعی: به خاک پای تو، ای زیبای عزیزم، که در دل من جز آرزوی وصال تو چیز دیگری نیست.
براه عشق تو خاکم، طریق من اینست
درین طریق نباشد کسی برابر من
هوش مصنوعی: من در راه عشق تو مانند خاک هستم و این تنها مسیر من است. در این راه هیچ کسی وجود ندارد که با من برابر باشد.
غم تو در دل تنگم نشست و منفعلم
که نیست لایق تو کلبه محقر من
هوش مصنوعی: غم تو در دل من جای گرفته و من میدانم که این دل که خانهی من است، به اندازهی تو بزرگ و شایسته نیست.
ز جلوه سمن و سرو دل نیاساید
کجاست سرو سهی قامت سمن بر من؟
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذبه گل سمن و درخت سرو، دل من آرامش ندارد. کجاست آن سرو بلند و خوش قامت که مانند گل سمن بر من جلوهگری کند؟
ز ترک مست من، ای زاهدان، کناره کنید
که نیست هیچ مسلمان حریف کافر من
هوش مصنوعی: از کاروان عشق من دوری کنید، ای زاهدان، زیرا هیچ مسلمان نمیتواند با کافری چون من رقابت کند.
حذر کنید، رقیبان، ز سیل مژگانم
که دردمندم و خون می چکد ز خنجر من
هوش مصنوعی: مراقب باشید رقبای من، زیرا اشکهایم مانند یک سیل جاری است و من دردمند هستم و از دل شکستهام خون به زمین میچکد.
عتاب کرد و جفا نیز می کند، هیهات!
هنوز تا چه کند طالع ستمگر من؟
هوش مصنوعی: به من بیمحبتی و رفتار ناپسند میکند، اما نمیدانم سرنوشت ظالم من چه بلایی بر سرم خواهد آورد.
هلالی، از می عشرت مرا نصیبی نیست
مگر به خون جگر پر کنند ساغر من
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از ناکامی خود در بهرهمندی از لذتهای زندگی و عشق صحبت میکند. او بیان میکند که برای داشتن سهمی از خوشیها، باید رنج و درد زیادی تحمل کند و این رنجها به قدری عمیق است که تنها از دل و جانش میتواند پر شود. به عبارتی، او برای تجربه خوشیها مجبور است هزینه سنگینی را بپردازد.

هلالی جغتایی