شمارهٔ ۳۱
چند نادیده کنی؟ آه! چه دیدی از ما؟
نشنوی زاری ما، وه! چه شنیدی از ما؟
آخر، ای آهوی مشکین، چه خطا رفت که تو
با همه انس گرفتی و رمیدی از ما؟
حیف باشد که چو گل بر کف هر خار نهی
دامنی را، که به صد ناز کشیدی از ما
کام جان راست به بازار غمت صد تلخی
که به یک عشوهٔ شیرین نخریدی از ما
بود مقصود تو آزردن ما، شکر خدا
که به مقصود دل خویش رسیدی از ما
اینک این جانِ ستمدیده که میخواست دلت
اینک آن دل که به جان میطلبیدی از ما
ما به مهرت، چو هلالی، دل و جان را بستیم
تو به شمشیر جفا مهر بریدی از ما
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند نادیده کنی؟ آه! چه دیدی از ما؟
نشنوی زاری ما، وه! چه شنیدی از ما؟
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی بیتوجهی کنی؟ آه! چه چیزی از ما دیدی؟ چرا صدای دلنالههای ما را نمیشنوی، وای! چه چیزی از ما شنیدی؟
آخر، ای آهوی مشکین، چه خطا رفت که تو
با همه انس گرفتی و رمیدی از ما؟
هوش مصنوعی: در نهایت، ای آهو با فر عطر و زیبایی، چه اشتباهی کردی که به همه نزدیک شدی و از ما دور شدی؟
حیف باشد که چو گل بر کف هر خار نهی
دامنی را، که به صد ناز کشیدی از ما
هوش مصنوعی: شایسته نیست که دامنی را که به خاطر زیبایی و نازش بارها ستایش کردهایم، به سادگی بر روی هر خاری بیندازی.
کام جان راست به بازار غمت صد تلخی
که به یک عشوهٔ شیرین نخریدی از ما
هوش مصنوعی: لقمهای که زندگیات را با تلخیهایش پر کردهای، با یک لبخند شیرین نمیتواند جبران شود.
بود مقصود تو آزردن ما، شکر خدا
که به مقصود دل خویش رسیدی از ما
هوش مصنوعی: هدف تو آزار دادن ما بود، خوشبختانه تو به خواستهات رسیدی و ما را ناراحت کردی.
اینک این جانِ ستمدیده که میخواست دلت
اینک آن دل که به جان میطلبیدی از ما
هوش مصنوعی: اینک این روح آزردهای که دلت میخواست، حالا آن دلی که جانت را برایش میخواست، از ماست.
ما به مهرت، چو هلالی، دل و جان را بستیم
تو به شمشیر جفا مهر بریدی از ما
هوش مصنوعی: ما به عشق تو مانند هلال ماه، دل و جان خود را به تو سپردهایم، اما تو با شمشیر بدی، این مهر و محبت را از ما گرفتی.
حاشیه ها
1403/05/16 21:08
حفیظ احمدی
این غزل دقیقا بر دلم نشست.