شمارهٔ ۲۹۲
من گرفتار و تو در بند رضای دگران
من ز درد تو هلاک و تو دوای دگران
گنج حسن دگران را چه کنم بی رخ تو؟
من برای تو خرابم، تو برای دگران
خلوت وصل تو جای دگرانست، دریغ!
کاش بودم من دل خسته بجای دگران
پیش ازین بود هوای دگران در سر من
خاک کویت ز سرم برد هوای دگران
پا ز سر کردم و سوی تو هنوزم ره نیست
وه! که آرد سر من رشک بپای دگران
گفتی: امروز بلای دگران خواهم شد
روزی من شود، ای کاش! بلای دگران
دل غمگین هلالی بجفای تو خوشست
ای جفاهای تو خوشتر ز وفای دگران
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من گرفتار و تو در بند رضای دگران
من ز درد تو هلاک و تو دوای دگران
هوش مصنوعی: من در عشق تو اسیر شدهام و تو در پی خوشنودی دیگران هستی. من از شدت غم تو از پا درآمدهام، اما تو داروی دردهای دیگران هستی.
گنج حسن دگران را چه کنم بی رخ تو؟
من برای تو خرابم، تو برای دگران
هوش مصنوعی: من چه کار میتوانم با زیباییهای دیگران بکنم وقتی که تو را ندارم؟ من فقط برای تو مجنون و شیدا هستم، اما تو به دیگران توجه داری.
خلوت وصل تو جای دگرانست، دریغ!
کاش بودم من دل خسته بجای دگران
هوش مصنوعی: در خلوت وصال تو، جایی برای دیگران نیست و افسوس که ای کاش من به جای دیگران، دل خستهام را آنجا میگذراندم.
پیش ازین بود هوای دگران در سر من
خاک کویت ز سرم برد هوای دگران
هوش مصنوعی: قبل از این، فکر دیگران در ذهن من بود، اما حالا هوای وطن تو، تمام آن افکار را از سرم برده است.
پا ز سر کردم و سوی تو هنوزم ره نیست
وه! که آرد سر من رشک بپای دگران
هوش مصنوعی: از خودم دور شدهام و هنوز به تو نزدیک نمیشوم. افسوس! که سر من قبلا سرزنشهای دیگران را به همراه داشته است.
گفتی: امروز بلای دگران خواهم شد
روزی من شود، ای کاش! بلای دگران
هوش مصنوعی: گفتی که امروز مثل دیگران سختیهایی برای آنها میآورم، اما روزی برای من هم به همین سرنوشت دچار شود، کاش که فقط بلای دیگران به سرم بیاید.
دل غمگین هلالی بجفای تو خوشست
ای جفاهای تو خوشتر ز وفای دگران
هوش مصنوعی: دل غمگین من به خاطر ظلم و جفای تو آرامش دارد، ای دریغ که بیوفایی تو برایم شیرینتر از وفای دیگران است.

هلالی جغتایی