گنجور

شمارهٔ ۲۸۹

یارب، غم بی‌رحمی جانان به که گویم؟
جانم غم او سوخت، غم جان به که گویم؟
نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار
رنجوری و مهجوری و حرمان به که گویم؟
آشفته شد از قصه من خاطر جمعی
دیگر چه کنم؟ حال پریشان به که گویم؟
گویند طبیبان که: بگو درد خود، اما
دردی که گذشتست ز درمان به که گویم؟
دردی، که مرا ساخته رسوا، همه دانند
داغی، که مرا سوخته پنهان، به که گویم؟
اندوه تو ناگفته و درد تو نهان به
این پیش که ظاهر کنم و آن به که گویم؟
خلقی همه با هم سخن وصل تو گویند
من بی‌کسم، افسانه هجران به که گویم؟
دور طرب، افسوس! که بگذشت، هلالی
دور دگر آمد، غم دوران به که گویم؟

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارب، غم بی‌رحمی جانان به که گویم؟
جانم غم او سوخت، غم جان به که گویم؟
هوش مصنوعی: ای خدا، چطور از درد و غم معشوقه‌ام صحبت کنم؟ جانم بر اثر غم او نابود شده، پس چه کسی را از این غم جانسوز آگاه کنم؟
نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار
رنجوری و مهجوری و حرمان به که گویم؟
هوش مصنوعی: نه دوست و نه کسی که به دردهای من گوش دهد، نه کسی که رازهای من را بداند. در این وضعیت رنج و تنهایی و ناامیدی، چه کسی را می‌توانم به درد و دل ببرم؟
آشفته شد از قصه من خاطر جمعی
دیگر چه کنم؟ حال پریشان به که گویم؟
هوش مصنوعی: دل کسی که با قصه من آرامش داشت، حالا آشفته و بی‌قرار شده است. من چه می‌توانم بگویم؟ حال پریشان خود را با کی در میان بگذارم؟
گویند طبیبان که: بگو درد خود، اما
دردی که گذشتست ز درمان به که گویم؟
هوش مصنوعی: پزشکان می‌گویند که باید از درد خود بگویی، اما دردی که گذشته و دیگر وجود ندارد، دیگر چه فایده‌ای دارد که درباره‌اش صحبت کنم؟
دردی، که مرا ساخته رسوا، همه دانند
داغی، که مرا سوخته پنهان، به که گویم؟
هوش مصنوعی: دردی که من را به زشتی شناخته است، همه از آن آگاهند. اما سوزی که من را درون خود سوزانده، به چه کسی باید بگویم که از آن خبر ندارد؟
اندوه تو ناگفته و درد تو نهان به
این پیش که ظاهر کنم و آن به که گویم؟
هوش مصنوعی: غصه و درد تو را نمی‌توان به زبان آورد. نمی‌دانم آیا بهتر است آنها را بروز دهم یا نه، اما درون من نمی‌تواند این احساسات را بیان کند.
خلقی همه با هم سخن وصل تو گویند
من بی‌کسم، افسانه هجران به که گویم؟
هوش مصنوعی: مردم همه درباره‌ی وصل و نزدیکی تو صحبت می‌کنند، اما من که تنها هستم، با کی باید داستان جدایی را بگویم؟
دور طرب، افسوس! که بگذشت، هلالی
دور دگر آمد، غم دوران به که گویم؟
هوش مصنوعی: دورانی که شادابی و خوشی در آن بود، افسوس که گذشته است. حالا باید بگویم دیگر بار قمر (هلالی) سر می‌زند، اما غم و اندوه زمانه را چگونه وصف کنم؟

حاشیه ها

1397/07/28 09:09
آرا

استاداکبرگلپایگانی دربرنامه شماره134 یک شاخه گل،این غزل رادرمایه بیات زندباتاربی همتای استادجلیل شهنازاجرانموده است...شنیدن آنرابه دوستان توصیه می نمایم

1399/05/20 11:08
حفیظ احمدی

با سلام و خسته نباشید!
در بیت پنجم نیم بیتی دوم اشتباها کلمه ساخته نوشته شده است. شکل درست آن سوخته است.
دردی که مرا ساخته رسوا همه دانند
داغی که مرا سوخته پنهان به که گویم؟
با احترام