گنجور

شمارهٔ ۲۸۶

نوبهارست، بیا، تا قدحی نوش کنیم
باشد این محنت ایام فراموش کنیم
ساقیا، هوش و خرد تفرقه خاطر ماست
باده پیش آر، که ترک خرد و هوش کنیم
حد ما نیست که پیش تو بگوییم سخن
هم تو با ما سخنی گوی، که ما گوش کنیم
بارها غم بتو گفتیم، ز ما نشنیدی
بعد ازین مصلحت آنست که خاموش کنیم
هیچ ناگفته بجانیم ز نیش ستمت
وای! اگر زان لب شیرین طمع نوش کنیم
ما که باشیم، که ما را دهد آغوش تو دست؟
با خیال تو مگر دست در آغوش کنیم
یار چون ساقی بزمست، هلالی، برخیز
تا بیک جرعه ترا واله و مدهوش کنیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوبهارست، بیا، تا قدحی نوش کنیم
باشد این محنت ایام فراموش کنیم
هوش مصنوعی: فصل بهار است، بیایید تا با هم گکویی بنوشیم و این درد و سختی روزگار را فراموش کنیم.
ساقیا، هوش و خرد تفرقه خاطر ماست
باده پیش آر، که ترک خرد و هوش کنیم
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیداری و عقل ما را از هم جدا کرده است، پس باده را پیش بیاور تا از فکر و هوش خود رها شویم.
حد ما نیست که پیش تو بگوییم سخن
هم تو با ما سخنی گوی، که ما گوش کنیم
هوش مصنوعی: ما در اینجا محدود به گفتن حرفی نیستیم، تو هم اگر تمایل داری با ما سخن بگو تا ما هم به تو گوش دهیم.
بارها غم بتو گفتیم، ز ما نشنیدی
بعد ازین مصلحت آنست که خاموش کنیم
هوش مصنوعی: ما بارها از غم و اندوهمان با تو سخن گفتیم، اما تو گوش نکردی. حالا بهترین کار این است که سکوت کنیم.
هیچ ناگفته بجانیم ز نیش ستمت
وای! اگر زان لب شیرین طمع نوش کنیم
هوش مصنوعی: هیچ چیزی از درد ناشی از ستمت را نمی‌توانیم پنهان کنیم. وای بر ما! اگر از آن لب‌های شیرین چیزی به دست آوریم، فقط در پی لذت آن هستیم.
ما که باشیم، که ما را دهد آغوش تو دست؟
با خیال تو مگر دست در آغوش کنیم
هوش مصنوعی: ما کی هستیم که بتوانیم در آغوش تو قرار بگیریم؟ آیا فقط با خیال تو می‌توانیم دستمان را در آغوش بگیریم؟
یار چون ساقی بزمست، هلالی، برخیز
تا بیک جرعه ترا واله و مدهوش کنیم
هوش مصنوعی: دوست مانند ساقی در میخانه است، ای هلالی! بر خیز تا با یک جرعه، تو را به حالت مدهوشی و شیدایی ببریم.