شمارهٔ ۲۸۳
زهی سعادت! اگر خاک آن حرم باشیم
بهر طرف که نهی پای در قدم باشیم
مکوش اینهمه در احترام و عزت ما
که ما بخواری عشق تو محترم باشیم
مرو، که آخر ایام عمر نزدیکست
بیا، که یک دو سه روز دگر بهم باشیم
غریب ملک وجودیم و اندکی ماندست
که باز ساکن سر منزل عدم باشیم
رقیب را بجناب تو قدر بیش از ماست
سگ توایم، چرا از رقیب کم باشیم؟
حریف بزمگه عیش را وفایی نیست
رفیق ما غم یارست، یار غم باشیم
نه حد ماست، هلالی، امید لطف از دوست
غنیمتست اگر قابل ستم باشیم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی سعادت! اگر خاک آن حرم باشیم
بهر طرف که نهی پای در قدم باشیم
هوش مصنوعی: چه خوشبختی! اگر ما خاک آن حرم باشیم، در هر جایی که قدم بگذاریم، یاد و نشانهای از آنجا خواهیم داشت.
مکوش اینهمه در احترام و عزت ما
که ما بخواری عشق تو محترم باشیم
هوش مصنوعی: برای چه اینقدر در باره احترام و عزت ما تلاش میکنی، وقتی که ما به خاطر عشق تو در جایگاه پستی قرار بگیریم؟
مرو، که آخر ایام عمر نزدیکست
بیا، که یک دو سه روز دگر بهم باشیم
هوش مصنوعی: نرو، چون پایان عمر به سرعت نزدیک میشود؛ بیایید و چند روز دیگر را با هم بگذرانیم.
غریب ملک وجودیم و اندکی ماندست
که باز ساکن سر منزل عدم باشیم
هوش مصنوعی: ما در این دنیا به عنوان مهمانی غریب هستیم و مدت زیادی برای زندگی نداریم، به زودی دوباره به حالت عدم و بیوجودی برخواهیم گشت.
رقیب را بجناب تو قدر بیش از ماست
سگ توایم، چرا از رقیب کم باشیم؟
هوش مصنوعی: رقیب تو از ما بیشتر ارزش دارد، ما مانند سگی به تو وفاداریم، پس چرا باید از رقیب خود کمتر باشیم؟
حریف بزمگه عیش را وفایی نیست
رفیق ما غم یارست، یار غم باشیم
هوش مصنوعی: رفیق ما در این مراسم شادمانی، وفاداری ندارد و ما هم باید در کنار همدیگر غم و اندوه یارمان را تحمل کنیم.
نه حد ماست، هلالی، امید لطف از دوست
غنیمتست اگر قابل ستم باشیم
هوش مصنوعی: ما به جایی نمیرسیم، هلالی، ولی امید داشتن به محبت دوست، یک نعمت است حتی اگر قابل ظلم و ستم باشیم.

هلالی جغتایی