شمارهٔ ۲۷۸
خرم آن روز کزین محنت و غم باز رهم
بمراد دل ازین درد و الم باز رهم
رفت مجنون و ازین داغ جگر سوز برست
می روم تا من دلسوخته هم باز رهم
نیست امکان خلاصی ز تو در ملک وجود
مگر از قید تو در کوی عدم باز رهم
از تو بر من ستم و جور خلاف کرمست
کرمی کن، که ازین جور و ستم باز رهم
جان ز غم سوخت، هلالی، قدح باده کجاست؟
تا ازین سوز درون یک دو سه دم باز رهم
شمارهٔ ۲۷۷: نقد جان را در بهای زلف جانان می دهمشمارهٔ ۲۷۹: بحمدالله! که جان بر باد رفت و خاک شد تن هم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خرم آن روز کزین محنت و غم باز رهم
بمراد دل ازین درد و الم باز رهم
هوش مصنوعی: روز خوبی خواهد بود که از این درد و غم رهایی یابم و به آرزوهایم برسم.
رفت مجنون و ازین داغ جگر سوز برست
می روم تا من دلسوخته هم باز رهم
هوش مصنوعی: مجنون رفت و من هم با این درد عمیق دل، میروم تا در نهایت، دلمشغولیهایم را فراموش کنم و دوباره به سوی خودم بازگردم.
نیست امکان خلاصی ز تو در ملک وجود
مگر از قید تو در کوی عدم باز رهم
هوش مصنوعی: هیچ راه فراری از تو در دنیای وجود نیست، مگر آنکه از بند تو در حوزه عدم آزاد شوم.
از تو بر من ستم و جور خلاف کرمست
کرمی کن، که ازین جور و ستم باز رهم
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که اگر تو به من ظلم و ستم میکنی، این رفتار خلاف بخشش و مهربانی توست. پس لطفی کن و از این ظلم و ستم دست بردار تا من از این وضع رهایی یابم.
جان ز غم سوخت، هلالی، قدح باده کجاست؟
تا ازین سوز درون یک دو سه دم باز رهم
هوش مصنوعی: از درد و غم جانم به آتش نشسته است، هلالی! کاسهای از می کجا است؟ تا شاید با نوشیدن آن، کمی از این آتش درونم کاسته شود.

هلالی جغتایی