گنجور

شمارهٔ ۲۶۹

چه حالست این؟ که: هر گه در جمالت یک نظر بینم
شوم بی هوش و نتوانم که یک بار دگر بینم
ز هجرت تیره تر شد روزم از شب، لیک می خواهم
که هر روزی ترا از روز دیگر خوب تر بینم
تو مست باده نازی و حال من نمی دانی
نمی دانم ترا تا چند از خود بی خبر بینم؟
بسویت آیم و رویت نبینم، وه! چه حالست این؟
که آنجا بهر دیدار آیم و دیوار و در بینم؟
شب غم دیده بستم، تا نبینم بی تو عالم را
چه باشد، گر گشایم چشم و این شب را سحر بینم؟
چنین کز محنت و خواری فتادم در نگونساری
بنای عمر خود را دم بدم زیر و زبر بینم
فغان! کز گردش گردون نبینم هرگز آن مه را
وگر بینم، پس از عمری، چو عمرش در گذر بینم
هلالی، گر ببینم آسمان را زیر پای خود
چنان نبود که خاک آستانش زیر سر بینم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه حالست این؟ که: هر گه در جمالت یک نظر بینم
شوم بی هوش و نتوانم که یک بار دگر بینم
هوش مصنوعی: این چطور حالتی است؟ هر بار که یک نگاه به زیبایی‌ات می‌اندازم، بی‌اختیار بی‌هوش می‌شوم و نمی‌توانم یک بار دیگر نگاه کنم.
ز هجرت تیره تر شد روزم از شب، لیک می خواهم
که هر روزی ترا از روز دیگر خوب تر بینم
هوش مصنوعی: روزهایم از شب تاریک‌تر شده‌اند به خاطر هجرت، اما می‌خواهم که هر روز تو را از روز قبل زیباتر ببینم.
تو مست باده نازی و حال من نمی دانی
نمی دانم ترا تا چند از خود بی خبر بینم؟
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد تو در حال لذت بردن از زندگی و زیبایی‌های آنی، اما حال من برایت روشن نیست. نمی‌دانم تا چه زمانی می‌توانم تو را در این حال ببینم و از خودم بی‌خبر باشم.
بسویت آیم و رویت نبینم، وه! چه حالست این؟
که آنجا بهر دیدار آیم و دیوار و در بینم؟
هوش مصنوعی: به سوی تو می‌روم اما نتوانم روی تو را ببینم، وای! چه حالی است این؟ که در آنجا برای دیدن تو می‌روم اما فقط دیوار و در را می‌بینم؟
شب غم دیده بستم، تا نبینم بی تو عالم را
چه باشد، گر گشایم چشم و این شب را سحر بینم؟
هوش مصنوعی: من در شب غم، چشمانم را بسته‌ام تا بی‌تو دنیای اطرافم را نبینم، اگر چشمانم را بگشایم و این شب را روشنایی ببینم، چه خواهد شد؟
چنین کز محنت و خواری فتادم در نگونساری
بنای عمر خود را دم بدم زیر و زبر بینم
هوش مصنوعی: به خاطر رنج و سختی‌هایی که کشیده‌ام، احساس می‌کنم که زندگی‌ام در حال فروپاشی است و هر روز وضعیت من بدتر می‌شود.
فغان! کز گردش گردون نبینم هرگز آن مه را
وگر بینم، پس از عمری، چو عمرش در گذر بینم
هوش مصنوعی: آه! از چرخش دنیا هرگز نخواهم توانست آن ماه را ببینم و اگر هم او را ببینم، پس از سال‌ها، همانند عمرش که در حال گذر است، خواهم دید.
هلالی، گر ببینم آسمان را زیر پای خود
چنان نبود که خاک آستانش زیر سر بینم
هوش مصنوعی: اگر هلالی را ببینم، آسمان را زیر پایم حس می‌کنم، اما نمی‌توانم خاک آستان او را زیر سرم بیابم.