شمارهٔ ۲۶۱
جان من، جان و دل خویش نثار تو کنم
بود و نابود همه در سر کار تو کنم
تا دگر دور نیفتد ز رخت مردم چشم
خواهمش بر کنم و خال عذار تو کنم
همچو سگ با تو سراسیمه ام، ای طرفه غزال
می روم در هوس آنکه: شکار تو کنم
ای گل تازه، که دیر آمده ای پیش نظر،
زود مگذر، که تماشای بهار تو کنم
ماه من، سوی هلالی بگذر از سر مهر
سرمه دیده گریان ز غبار تو کنم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان من، جان و دل خویش نثار تو کنم
بود و نابود همه در سر کار تو کنم
هوش مصنوعی: ای جان من، من همه وجودم را برای تو فدای تو میکنم و تمام هستیام را وقف کار و عشق تو مینمایم.
تا دگر دور نیفتد ز رخت مردم چشم
خواهمش بر کنم و خال عذار تو کنم
هوش مصنوعی: میخواهم چهرهام را از همگان پنهان کنم و تنها به یاد تو نگاه کنم تا از تو دور نشوم.
همچو سگ با تو سراسیمه ام، ای طرفه غزال
می روم در هوس آنکه: شکار تو کنم
هوش مصنوعی: من مانند سگی در کنار تو بیتاب و نگرانم، ای غزالی زیبا، در آرزوی شکار تو قدم میزنم.
ای گل تازه، که دیر آمده ای پیش نظر،
زود مگذر، که تماشای بهار تو کنم
هوش مصنوعی: ای گل زیبای تازه، که به تازگی به چشمم آمدهای، سریع نرو! میخواهم از تماشای زیبایی بهاریت لذت ببرم.
ماه من، سوی هلالی بگذر از سر مهر
سرمه دیده گریان ز غبار تو کنم
هوش مصنوعی: عزیز من، به سمت هلالی برو و با محبت، چشمانم را که به خاطر غبار تو اشک میریزند، پاک کن.

هلالی جغتایی