گنجور

شمارهٔ ۲۶۰

گر جفایی رفت، از جانان جدایی چون کنم؟
من سگ آن آستانم، بی وفایی چون کنم؟
بعد عمری آشنا گشتی بصد خون جگر
باز اگر بیگانه گردی، آشنایی چون کنم؟
رفتی و در محنت جان کندنم انداختی
گر بیایی زنده مانم، ور نیایی چون کنم؟
زاهدا، از نقل و می بیهوده منعم میکنی
من که رندی کرده باشم، پارسایی چون کنم؟
گفته ای: تا کی هلالی زار نالد همچو عود؟
چون گرفتارم بچنگ بی نوایی چون کنم؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر جفایی رفت، از جانان جدایی چون کنم؟
من سگ آن آستانم، بی وفایی چون کنم؟
هوش مصنوعی: اگر محبت و مهری از محبوب برود و من از او جدا شوم، چه کنم؟ من همان بندۀ او هستم، چگونه می‌توانم به او بی‌وفایی کنم؟
بعد عمری آشنا گشتی بصد خون جگر
باز اگر بیگانه گردی، آشنایی چون کنم؟
هوش مصنوعی: پس از سال‌ها آشنایی و رابطه عمیق، اگر به‌ناگاه بیگانه و غریبه شوی، چگونه می‌توانم دوباره با تو به آشنایی و نزدیکی برسم؟
رفتی و در محنت جان کندنم انداختی
گر بیایی زنده مانم، ور نیایی چون کنم؟
هوش مصنوعی: وقتی تو رفتی، من در عذاب و درد زیادی افتادم. اگر برگردی، ممکن است دوباره زنده شوم، اما اگر برنگشتی، چه کار باید بکنم؟
زاهدا، از نقل و می بیهوده منعم میکنی
من که رندی کرده باشم، پارسایی چون کنم؟
هوش مصنوعی: ای زاهد، تو با پرهیزکاری‌ات مرا از گفتن داستان‌ها و نوشیدنی‌های بی‌مورد منع می‌کنی، اما من که زندگی‌ام را در رندی سپری کرده‌ام، چگونه می‌توانم بی‌گناهی پیشه کنم؟
گفته ای: تا کی هلالی زار نالد همچو عود؟
چون گرفتارم بچنگ بی نوایی چون کنم؟
هوش مصنوعی: شما می‌پرسید که تا کی باید به حالت زاری و غمگینی فکر کنم، همچون عود که در آتش می‌سوزد. حالا که در درد و مشکل گرفتار شده‌ام، چه‌طور می‌توانم بر این بی‌نوایی فائق آیم؟